تاشک . [ ش َ ] (ص ،اِ) چابک . (آنندراج ) (انجمن آرا). مرد چابک و چالاک . (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ). مردم چابک و چالاک . (برهان ) (ناظم الاطباء). مردی چابک . (فرهنگ اوبهی ). بعضی گفته اند خطا است و صحیح تاشک بضم شین است . (فرهنگ رشیدی ). || بعضی گویند نفایه ٔ ماست است یعنی آنچه از ماست به کاری نیاید و سیاه و ضایع شده باشد. (برهان ). آب ماست . (ناظم الاطباء). نفایه ٔ ماست . (فرهنگ اوبهی ). || مسکه باشد و او را بتازی زبده خوانند. (فرهنگ جهانگیری ). کره و مسکه هم آمده است که بعربی زبده خوانند. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (فرهنگ رشیدی ). این معنی شاهدی میخواهد. (فرهنگ رشیدی ). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.