کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تازیان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تازیان
/tāziyān/
معنی
تازنده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تازیان
لغتنامه دهخدا
تازیان . (اِخ ) عربستان . مکان و مقام عرب : از عجم سوی تازیان تازدپرورشگاه در عرب سازد. نظامی .دشت تازیان ، برّ عرب را گویند. (آنندراج ) (انجمن آرا).
-
تازیان
لغتنامه دهخدا
تازیان . (اِخ ) ناحیه ای از پنج بلوک عباسی فارس . مؤلف فارسنامه ٔ ناصری آرد: بلوک عباسی را بر پنج ناحیه قسمت کرده اند «ناحیه ٔ ایسین و تازیان »، در قدیم این ناحیه یکی از هفت نواحی بلوک بودچنانکه در ذیل عنوان بلوک سبعة گذشت . درازی آن ناحیه از بند تا...
-
تازیان
لغتنامه دهخدا
تازیان . (نف ، ق ) تاخته تاخته و دوان دوان . (برهان ) (ناظم الاطباء). تاخته و دوان دوان و شتابان . (آنندراج ) (انجمن آرا). شتابان . (غیاث اللغات ). دوان دوان و تازان . (فرهنگ نظام ). تاخت کنان . (ناظم الاطباء). تازنده ای دونده . (آنندراج ) : تازیان و...
-
تازیان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] tāziyān تازنده.
-
واژههای مشابه
-
تازیان یزد
لغتنامه دهخدا
تازیان یزد. [ زَ ن ِ ی َ ] (اِخ ) محلی در یزد. مؤلف تاریخ جدید یزد در ذکر ابنیه ٔ خیریه ٔ خواجه معین الدین علی در سنه ٔ 861 و 863 هَ . ق .در تازیان یزد و فیروزآباد میبد و مسجد نو یزد بدون این که نام خواجه حافظ را ببرد، بمناسبت مقام ... ذکر میکند... ...
-
ده تازیان
لغتنامه دهخدا
ده تازیان . [ دِه ْ ] (اِخ ) (نام قدیم آن قریةالعرب ) نام یکی از دهستان های بخش مشیز شهرستان سیرجان همچنین نام قصبه ٔ مرکز دهستان است . قصبه در 59هزارگزی خاور قلعه مشیز واقع شده و حدود دهستان به شرح زیر است : از شمال به دهستان جوپار. از خاور به بخش ر...
-
در تازیان
لغتنامه دهخدا
در تازیان . [ دَ رِ ] (اِخ ) جائی است [ از حدود خراسان ] که اندر دربندی است میان دو کوه و بر او دری است که کاروان بدان در بیرون شوند و آن بند مأمون خلیفه کرده است . (حدود العالم ).
-
جستوجو در متن
-
اعراب
فرهنگ واژههای سره
تازیان
-
اعراب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ اَعرابیّ] 'a'rāb ۱. = اعرابی۲. عربها؛ تازیان.
-
نقلب
لغتنامه دهخدا
نقلب . [ ن َ ل َ ] (اِخ ) گروهی از تازیان که دعوی نصرانیت می کنند. (ناظم الاطباء).
-
زمیر
لغتنامه دهخدا
زمیر. [ زُ م َ ] (اِخ ) بنوزمیر. نام بطنی از تازیان . (از ناظم الاطباء).
-
وافد
لغتنامه دهخدا
وافد. [ ف ِ ] (اِخ ) حیی است از عرب . (از اقرب الموارد). نام گروهی از تازیان . (از ناظم الاطباء).
-
هبو
لغتنامه دهخدا
هبو. [ هََ ب ْوْ ] (اِخ ) نام گروهی از تازیان . (ناظم الاطباء). حیی است از عرب . (منتهی الارب ).