کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تاریکسازی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
blackout system, black clothing
تاریکسازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] پوشاندن گیاهان روزکوتاه با پارچه یا پلاستیک سیاه برای کوتاه کردن طول روز و برانگیختن گلدهی در آنها
-
واژههای مشابه
-
تاریک
واژگان مترادف و متضاد
۱. تار، تیره، داج، دیجور، سیاه، ظلمانی، ظلمتآلوده، ظلمتزده، قیرگون، کمرنگ، لیل، مظلم ۲. مبهم، ابهامآلود، غیرشفاف ≠ روشن ۳. مشکل، غامض، پیچیده ۴. آشفته، مغشوش، نابسامان ۵. پریشان، گرفته، ناراحت
-
تاریک
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (ص .) 1 - تیره ، تار. 2 - سیاه .
-
تاریک
لغتنامه دهخدا
تاریک . (ص ) اکثر استعمال آن بمعنی تیره است مثلاً هرچه تاریک باشد آنرا تیره توان گفت بخلاف آنچه تیره بودهمه ٔ آنرا تاریک نمی توان گفت چنانکه تاریک رو بمعنی روسیاه . (آنندراج ). در استعمال ، این لفظ خاص است و لفظ تیره عام ، چرا که هر چیز که تاریک باشد...
-
تأریک
لغتنامه دهخدا
تأریک . [ ت َءْ] (ع مص ) تأریک حجله ؛ پوشیدن و آراستن حجله را به اریکه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تأریک عروس ؛ پوشاندن وی را بر اریکه . (از قطر المحیط).
-
تاریک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: tārīk] ‹تار، تاری، تارین، تاران، تارون، تاره› tārik ۱. [مقابلِ روشن] تیرهوتار.۲. [مجاز] پیچیده؛ درهم؛ مبهم؛ مشکل.۳. سیاه.۴. [قدیمی، مجاز] بد.۵. [قدیمی، مجاز] افسرده؛ اندوهگین؛ خشمگین.۶. [قدیمی، مجاز] گمراه و پلید.
-
تاریک
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: târik طاری: torik طامه ای: târik طرقی: torik کشه ای: torik نطنزی: târik
-
تاریک
دیکشنری فارسی به عربی
خافت , ستارة , ظلام , کييب , متجهم
-
darken ship
تاریکسازی ناو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] تاریک ساختن ناو بهطوریکه هیچ نوری از آن به خارج نتابد
-
سازی
لغتنامه دهخدا
سازی . (حامص ) جزو دوم کلمات ، مرکب از «ساز» (نعت فاعلی مرخم ) و «ی » (حاصل مصدر) است . این کلمه اکثر به اسم ذات پیوندد و حاصل مصدر سازد بمعنی سازندگی ، بناکردن یا بعمل آوردن و استحصال و درست کردن چیزی ، و عمل و حرفه و شغل سازنده ٔ آن ، چون گری و کار...
-
dark matter
مادۀ تاریک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] بخشی از مادۀ موجود در عالم که در رصدها رؤیت نمیشود، ولی با توجه به اثرات گرانشی آن قابل تشخیص است
-
dark time
گاه تاریک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم رصدی و آشکارسازها] دورهای در هر ماه قمری که در آن بیش از سهچهارم قرص ماه تاریک است متـ . تاریکی
-
تاریک شدن
واژگان مترادف و متضاد
تار شدن، تیرهشدن، تیرهوتار شدن، ظلمانی شدن ≠ روشنشدن
-
تاریک کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تار کردن، تیره کردن، ظلمانی کردن ≠ روشن کردن ۲. مبهم ساختن ۳. بغرنج کردن، پیچیده کردن