(صفت) [پهلوی: tārīk] ‹تار، تاری، تارین، تاران، تارون، تاره› ۱. [مقابلِ روشن] تیرهوتار.
۲. [مجاز] پیچیده؛ درهم؛ مبهم؛ مشکل.
۳. سیاه.
۴. [قدیمی، مجاز] بد.
۵. [قدیمی، مجاز] افسرده؛ اندوهگین؛ خشمگین.
۶. [قدیمی، مجاز] گمراه و پلید.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
مؤلف: حسن عميد، سرپرست تأليف و ويرايش: فرهاد قربانزاده، ناشر: اَشجَع، چاپ نخست: ۱۳۸۹
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.