کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تاجبُن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بن
لغتنامه دهخدا
بن . [ ب ِن ن ] (ع اِ) پیه . فربهی ، یقال :بن علی بن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || جای بدبو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
بن
لغتنامه دهخدا
بن . [ ب ُ ] (اِ) بنیاد. (برهان ) (انجمن آرای ناصری ) (شرفنامه ٔ منیری ) (ناظم الاطباء). پایه . اساس . پای . اصل . (یادداشت مرحوم دهخدا) : چو بشنید ازو مرد داناسخن مر آن نامه را پاسخ افکند بن . فردوسی .ز دستور پرسیم یکسر سخن چو کاری نو افکند خواهیم ب...
-
بن
لغتنامه دهخدا
بن . [ ب ُن ن ] (ع اِ) نوعی طعام است مانند آبکامه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
بن
دیکشنری عربی به فارسی
قهوه مکا , نوعي چرم نرم
-
بن
دیکشنری عربی به فارسی
صندوقچه
-
بن
دیکشنری فارسی به عربی
جزر , شرج
-
بُنْ
لهجه و گویش گنابادی
bon در گویش گنابادی به معنای باسن میباشد ، کون ، داخل چیزی
-
بَنْ
لهجه و گویش گنابادی
ban در گویش گنابادی یعنی گیر ، قفل کردن روی چیزی ، گیر دادن به چیزی
-
بَن
لهجه و گویش بختیاری
ban 1. بند، ریسمان؛ 2. سدّ، بند.
-
بن
واژهنامه آزاد
(بن) شهرستانی است از توابع استان چهارمحال و بختیاری که در بیست و پنج کیلومتری از مرکز استان یعنی شهرکرد قرار دارد و مردم این شهرستان به زبان ترکی آذری صحبت می کنند. به علت قرارگرفتن این شهر در بین کوههای متعدد به "بین" معروف بوده که به مرور زمان این ...
-
بن
واژهنامه آزاد
(گنابادی) بُنْ؛ باسن، کون. || داخل چیزی. || بَنْ؛ گیر، قفل کردن روی چیزی، گیر دادن به چیزی.
-
تاج و نیم تاج
لغتنامه دهخدا
تاج و نیم تاج . [ ج ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) رجوع به «تاج » و «نیم تاج » شود.
-
تاج خروس،تاج خروسی
لهجه و گویش تهرانی
گل زینتی سرخ رنگ شبیه تاج خروس
-
ابراهیم بن المهدی بن المنصور
لغتنامه دهخدا
ابراهیم بن المهدی بن المنصور. [ اِ م ِ نِل ْ م َ دی ی ِ نِل ْ م َ ] (اِخ ) مکنی به ابواسحاق عباسی ، برادر هارون الرشید. مادرش شکله از اهل طبرستان ، و گویند دختر پادشاه طبرستان بوده است (162-224 هَ .ق .). مردی ادیب و شاعر و در غنابر هر کس تقدم داشت . ...
-
گرگ تاج
لغتنامه دهخدا
گرگ تاج . [ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از چهاردانگه تابع هزار جریب . (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 166).