کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیرام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیرام
لغتنامه دهخدا
بیرام . (ص ) ویران . ویرانه . بیران . نقیض آباد است . (آنندراج ). رجوع به بیران و ویران شود.
-
بیرام
لغتنامه دهخدا
بیرام . [ ب َ / بی ] (ترکی ، اِ) بزبان ترکی عید است و در اصطلاح آنان عیدین یعنی عید فطر و عید گوسفندکشان (قربان ، اضحی ). (یادداشت مؤلف ). مأخوذ از ترکی عید و جشن . (ناظم الاطباء). به عید نوروز نیز اطلاق کنند. رجوع به بیرم شود.
-
واژههای مشابه
-
ارثر بیرام
لغتنامه دهخدا
ارثر بیرام . [ اَ ث ُ ] (اِخ ) وی کتاب ابورشید سعید النیسابوری را که شامل آراء بصریین و بغدادیین در مسائل مربوط به جوهر (مقابل عَرَض ) و حجت های هر فرقه است در برلین بسال 1902م .بطبع رسانیده است . (ضحی الاسلام جزء3 ص 161 حاشیه ٔ1).
-
بیرام آباد
لغتنامه دهخدا
بیرام آباد. [ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان خرق بخش حومه ٔ شهرستان قوچان است و 195 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
بیرام آباد
لغتنامه دهخدا
بیرام آباد. [ ب َ ] (اِخ ) دهی ازدهستان تحت جلگه ٔ بخش فدیشه ٔ شهرستان نیشابور است و 149 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
بیرام آباد
لغتنامه دهخدا
بیرام آباد. [ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان احمدآباد بخش فریمان شهرستان مشهد است و 225 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
بیرام بیگ
لغتنامه دهخدا
بیرام بیگ . [ ب َ ب َ ] (اِخ ) رجوع به بیرام شاه و نیز رجوع به تاریخ رشیدی و حبیب السیر و تاریخ کرد ص 205 و تاریخ ادبیات ایران ص 45 شود.
-
بیرام خان
لغتنامه دهخدا
بیرام خان . [ ب َ ] (اِخ ) ازامراء و وزرای معروف سلسله ٔ تیموریان هند. متوفی به سال 968 هَ . ق . پسر سیف علی بیگ از طایفه ٔ بهارلو. در بلخ ولادت یافت و در جوانی بخدمت ظهیرالدین بابر و سپس به همایونشاه پیوست . چندی بعد در رکاب همایون بدربار ایران پناه...
-
بیرام خان
لغتنامه دهخدا
بیرام خان . [ ب َ ] (اِخ ) بیرم خان . فرزند یوسف علی بک . چهارمین یا پنجمین حفید علی شکر ترکمانی است که اصلاً از قبیله ٔ بهارلو بوده و املاک و عقار بسیاری در همدان داشته است . فرزند یا نواده ٔ او شیرعلی یا پیرعلی مدتی از سران سپاه شاه برانی و سپس ابو...
-
بیرام خواجه
لغتنامه دهخدا
بیرام خواجه . [ ب َ خا ج َ ] (اِخ ) امیر ترکمان از طایفه ٔ بهارلو قراقوینلو. متوفی به سال 782 هَ . ق . وی بخدمت سلطان اویس جلایر پیوست و بعد از وفات او موصل و سنجار و ارجیس را تسخیر نمود. بعد از وی پسرش قرامحمد تورمش بجای او نشست . (از دایرة المعارف ...
-
بیرام شاه
لغتنامه دهخدا
بیرام شاه . [ ب َ ] (اِخ ) بیرام بیگ . از امیران و ندیمان معروف سلطان اویس جلایر. وی مورد محبت و التفات مخصوص سلطان اویس بود و سلطان نسبت به او محبتی نزدیک بسرحد عشق داشت . چنانکه وقتی در مجلس عشرت از سلطان سرکشید و از تبریز به بغداد رفت سلطان طاقت ه...
-
باغ بیرام آباد
لغتنامه دهخدا
باغ بیرام آباد. [ غ ِ ب َ ] (اِخ ) باغی در حومه ٔ کرمان منسوب به گنجعلی خان حاکم صفوی کرمان . این باغ اکنون از موقوفات گنجعلی خان است . در افواه هست که شاه عباس در سفر کرمان به این باغ هم رفته است . رجوع به حاشیه ٔ تاریخ کرمان ، چ باستانی پاریزی ص 28...
-
حاجی بیرام ولی
لغتنامه دهخدا
حاجی بیرام ولی . [ ب َ وَ ] (اِخ ) رجوع به بیرام شود.