کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیداد و داد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیداد و داد
لغتنامه دهخدا
بیداد و داد. [ دُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) ظلم و انصاف . جور و عدل : سر آمد کنون کار بیداد و دادسخنهای بی بر مکن هیچ یاد. فردوسی . || ظالم و عادل : مهان را ز هرگونه دارید یادزکردار شاهان بیداد و داد.فردوسی .
-
واژههای مشابه
-
بیداد کشیدن
لغتنامه دهخدا
بیداد کشیدن . [ ک َ / ک ِ دَ] (مص مرکب ) تحمل ظلم کردن . ستم کشیدن : کمینه پایه ٔ من شاعری است خود بنگرکه چند گونه کشیدم ز دست او بیداد.ظهیرالدین فاریابی .
-
جستوجو در متن
-
bawl
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باله، داد و بیداد، گریه، فریاد، داد و بیداد کردن، داد زدن، فریاد زدن
-
جیغ و داد
لغتنامه دهخدا
جیغ و داد. [ غ ُ ](ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) داد و فریاد. داد و بیداد.
-
jangles
دیکشنری انگلیسی به فارسی
jangles، داد و بیداد، غوغا، قیل و قال، جنجال، بحی، داد و بیداد کردن، جنجال کردن، غوغا کردن
-
jangle
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جالبه، داد و بیداد، غوغا، قیل و قال، جنجال، بحی، داد و بیداد کردن، جنجال کردن، غوغا کردن
-
bawls
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باله ها، داد و بیداد کردن، داد زدن، فریاد زدن
-
wrangles
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دیوانه، داد و بیداد، نزاع، مشاجره، بحث، داد و بیداد کردن، مشاجره کردن، نزاع کردن، گرد اوری و راندن احشام
-
wrangle
دیکشنری انگلیسی به فارسی
از بین بردن، داد و بیداد، نزاع، مشاجره، بحث، داد و بیداد کردن، مشاجره کردن، نزاع کردن، گرد اوری و راندن احشام
-
bawling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شلاق زدن، داد و بیداد کردن، داد زدن، فریاد زدن
-
vociferations
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صدای بلند، فریاد، داد، نعره، جیغ، داد و بیداد
-
vociferation
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صدای بلند، فریاد، داد، نعره، جیغ، داد و بیداد
-
bawled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فریاد زد، داد و بیداد کردن، داد زدن، فریاد زدن