کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیاذق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیاذق
لغتنامه دهخدا
بیاذق . [ ب َ ذِ ] (ع اِ) ج ِ بَیْذَق .(از ذیل اقرب الموارد). رجوع به بیدق و بیذق شود.
-
جستوجو در متن
-
بیذق
لغتنامه دهخدا
بیذق . [ ب َ ذَ ] (معرب ، اِ) در فارسی بیذه . ج ، بیاذق . بمعنی سرباز پیاده ، و عرب بدان تکلم نموده است :منعتک میراث الملوک و تاجهم و انت لدرعی بیذق فی البیاذق . فرزدق .ای آخذ سلاح الملوک و انت راجل تعدو بین یدی . (از المعرب جوالیقی ص 82، 83). احمد م...
-
جرمق
لغتنامه دهخدا
جرمق . [ ج َ م َ ] (اِخ ) سه دیه است بر راه نیشابور به اصفهان و در او چشمه ٔ آب و نخیلات و زروع و مواشی است . (نزهة القلوب ج 3 ص 142). یاقوت آرد: جرمق ، بلده ای است به فارس که نعمت فراوان و ارزان و درختان بسیار دارد، همو گوید: اصطخری ، در جایی که از ...
-
حجرالبلور
لغتنامه دهخدا
حجرالبلور. [ ح َ ج َ رُل ْ ب َل ْ لو ] (ع اِ مرکب ) بلور . بیرونی در کتاب الجماهیر گوید: حجرالبلور هو المها منصوب المیم و مکسورها. قالوا اصله من الماء لصفائه و مشابهة زلاله و اصل الماء موه لقولهم فی جمع الجمع الذی هو میاه أمواه و منه موهت الشی ٔ اذا...