جرمق . [ ج َ م َ ] (اِخ ) سه دیه است بر راه نیشابور به اصفهان و در او چشمه ٔ آب و نخیلات و زروع و مواشی است . (نزهة القلوب ج 3 ص 142). یاقوت آرد: جرمق ، بلده ای است به فارس که نعمت فراوان و ارزان و درختان بسیار دارد، همو گوید: اصطخری ، در جایی که از مفازه ای بین خراسان و اصفهان و ری و کرمان یادمیکند و طول و عرض و غیر مأنوس و مسکون بودن آن راوصف میکند و میگوید: در آن مفازه بر راه اصفهان به نیشابور موضعی است معروف به جرمق و آن سه قریه است که مفازه به آنها احاطه دارد و آن را سه ده گویند بنامهای بیاذق و جرمق و ارابه و از توابع خراسان و دارای چشمه ها و نخیلات و زروع و مواشی بسیار است و هر ده قریب هزار تن سکنه دارد و آن دیه ها نزدیک بهم و بر سر چشمه قرار دارند. (از معجم البلدان ). ابن البلخی آرد: جرمق یکی از منازل میان راه شیراز بسمیرم است . (از فارسنامه ابن البلخی چ کمبریج ص 161 و رجوع به مرآت البلدان ج 4 ص 222 شود .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.