کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بیات
/bayāt/
معنی
ویژگی نان شبمانده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. شبمانده
۲. بیتوته
۳. شبیخون ≠ تازه
دیکشنری
cold, moldy, musty, stale
-
جستوجوی دقیق
-
بیات
واژگان مترادف و متضاد
۱. شبمانده ۲. بیتوته ۳. شبیخون ≠ تازه
-
بیات
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] bayāt ویژگی نان شبمانده.
-
بیات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] (موسیقی) bayāt گوشههایی در چند دستگاه: بیات اصفهان، بیات ترک.〈 بیات تُرک: (موسیقی) از متعلقات دستگاه شور.〈 بیات زند: (موسیقی) = 〈 بیات ترک〈 بیات کُرد: (موسیقی) از متعلقات دستگاه شور.
-
بیات
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (مص ل .) 1 - شب ماندن در جایی . 2 - شبیخون زدن .
-
بیات
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (ص .) فاقد تازگی (در مورد مواد پختنی ).
-
بیات
فرهنگ فارسی معین
( ~.) ( اِ.) گوشه ای از موسیقی ایرانی .
-
بیات
لغتنامه دهخدا
بیات . [ ب َ ] (اِ) غصه و غم و افسوس . || تشویش . || توجه و اندیشه . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).
-
بیات
لغتنامه دهخدا
بیات . [ ب َ ] (اِ) نام شعبه ای از موسیقی . (آنندراج ) (غیاث ).- بیات اصفهان ؛ یکی از گوشه های همایون . (فرهنگ فارسی معین ).- بیات ترک . رجوع به شور شود.
-
بیات
لغتنامه دهخدا
بیات . [ ب َ ] (اِخ ) تیره ای از ایل اینانلواز ایلات خمسه ٔ فارس . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 86).
-
بیات
لغتنامه دهخدا
بیات . [ ب َ ] (ع مص ) بشب چنین کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به بیتوته شود. || شب بروز آوردن . شب زنده داری : پس شبی که آنرا به شب بیات نام نهاده بودند درآمد. (تاریخ قم ص 256). || (اِ) شبانگاه . || (ص ) نان شبینه . (غیاث ). || شب مان...
-
بیات
لغتنامه دهخدا
بیات . [ ب َ] (اِخ ) دهی از بخش موسیان شهرستان دشت میشان است و 280 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
-
بیات
دیکشنری فارسی به عربی
فاسد
-
بیات
لهجه و گویش تهرانی
نان مانده،غذای شب مانده
-
بیات
واژهنامه آزاد
نان خشک و کهنه و مانده شده