کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بکیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بکیل
لغتنامه دهخدا
بکیل . [ ب َ ] (ع ص ) خوش نما در لباس و رفتار، یقال هو جمیل ٌ بکیل ٌ. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || گوسپندان آمیخته با گوسپندان دیگر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || یقال ظلت الغنم بکیلة واحدة و عبیثة واحدة؛ اذا لقیت الغنم غنماً اخری فاختلط بعضها ب...
-
جستوجو در متن
-
پیمودنی
لغتنامه دهخدا
پیمودنی . [ پ َ / پ ِ دَ ] (ص لیاقت ) درخور پیمودن . مکیل ؛ آنچه بکیل درآید، چون گندم و جو در قدیم و شراب و امثال آن دراین زمان .
-
عارم
لغتنامه دهخدا
عارم . [ رِ ] (اِخ ) ابن ابی سلم . بطنی از مرهبة بن دعام از صعب بن دوْمان بن بَکیل از قحطانیه است . (معجم قبائل العرب ج 2 ص 701).
-
دعام
لغتنامه دهخدا
دعام . [ دُ ] (اِخ ) ابن مالک بن معاویةبن صعب بن دومان بن بکیل ، مشهور به دعام اکبر. جدی است جاهلی از قبیله ٔ همدان . (از الاعلام زرکلی ج 3 ص 17 از الاکلیل ).
-
شاکر
لغتنامه دهخدا
شاکر. [ ک ِ ] (اِخ ) ابن ربیعةبن مالک الحاشدی الهمدانی . جدی است جاهلی یمنی از بکیل قحطان و دودمان وی را شاکریون گویند و بنودهمةبن شاکر و بنوالغز از بطن وی باشند. (از اعلام زرکلی ج 3 ص 223).
-
عمران
لغتنامه دهخدا
عمران . [ ع ِ ] (اِخ ) ابن ضیاف بن سفیان بن أرحب ، از بکیل همدان . جدی است جاهلی و یمانی . و بطن های «ضیاف » همگی بدو منتسب می گردند. (از الاعلام زرکلی از الاکلیل ج 10 ص 229).
-
ارحب
لغتنامه دهخدا
ارحب . [ اَ ح َ ] (اِخ ) نام قبیله ای از همدان . (منتهی الارب ). و نام ارحب ، مرّةبن دُعام بن مالک بن معاویةبن صَعب بن دُومان بن بَکیل بن جُشَّم بن خَیوان بن نوف بن همدان است و بدان قبیله منسوبست : الابل ُ الارحبیة. (معجم البلدان ). والنجائب الارحبیا...
-
دعام
لغتنامه دهخدا
دعام . [ دُ] (اِخ ) ابن مالک بن ربیعةبن دعام اکبر، مکنی به ابوالصعب . جدی است جاهلی از قبیله ٔ بکیل و فرزندان او پنج بطن را تشکیل می دهند: أرحب ، عمیرة، مرهبة، ذوالشاول و ذواللب . (از الاعلام زرکلی ج 3 ص 17 از الاکلیل ).
-
شریح
لغتنامه دهخدا
شریح . [ ش ُ رَ ] (اِخ ) ابن ذبیان بن علیان بن ارحب ، از قبیله ٔ بنی بکیل و از همدان . جد جاهلی یمانی بود. از فرزندان اوست : قبایل «آل یزید» و «آل قدامه » و «آل ابی دوید» و «آل الهیثم » از بطنهای همدان . (از اعلام زرکلی ).
-
شاکر
لغتنامه دهخدا
شاکر. [ ک ِ ] (اِخ ) ابن ربیعة. بطنی است از قبیله ٔ همدان از کهلان از قحطانیه و ایشان از فرزندان شاکربن ربیعةبن مالک بن معاویة صعب بن دومان بن بکیل بن جشم بن حاشد باشند. (از معجم قبایل العرب بنقل از قلقشندی و اشتقاق ابن درید ص 205،257 و لسان العرب ج ...
-
بکل
لغتنامه دهخدا
بکل . [ ب َ ] (ع مص ) آمیختن سخن و جز آن ، یقال بکل علینا حدیثه ؛ أی خلطه .(منتهی الارب ). آمیختن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی )(از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). آمیختن سخن و جز آن . (آنندراج ). || بکل السویق بالدقیق . (منتهی الارب ). آمیختن پِس...
-
علی بکیلی
لغتنامه دهخدا
علی بکیلی . [ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) ابن سلیمان یمنی بکیلی تمیمی زیدی اسماعیلی ، ملقّب به حیدرة (یا حیدة). ادیب و نحوی و شاعر بود که در بلاد بکیل از نواحی ذمار متولد شد و در سال 599 هَ . ق . درگذشت . او راست :کشف المشکل ، در نحو. و نیز او را اشعاری است...
-
ذیل
لغتنامه دهخدا
ذیل . [ ذَ ] (ع اِ) دامان . دامان جامه . دامن . دامن هر چیزی . || دامنه : و آن بیابان سر بسر در ذیل کوه بر خلایق گشته موسی با شکوه . مولوی . || آخر هر چیزی . || سپس هر چیزی . || ذیل ریح ؛ آنچه زمین را روبد از باد و نشانهائی که در ریگ از وزش باد همچون...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن یوسف اصفهانی . حمزه در کتاب اصفهان او را در جمله ٔ ادباء اصفهان آورده است و گوید، او راست : کتابی در طبقات بلغاء و کتابی درطبقات خطباء و هر دو کتاب بی مانند است و کتاب ادب الکتاب . و احمد راست درباره ٔ ولیدبن ابی ال...