بکیل . [ ب َ ] (ع ص ) خوش نما در لباس و رفتار، یقال هو جمیل ٌ بکیل ٌ. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || گوسپندان آمیخته با گوسپندان دیگر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || یقال ظلت الغنم بکیلة واحدة و عبیثة واحدة؛ اذا لقیت الغنم غنماً اخری فاختلط بعضها ببعض و هو مثل یضرب فی اختلاط القوم و تساویهم فی الفساد ظاهراً و باطناً. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || آرد یا رب ُ باروغن و خرما سرشته یا پِسْت با خرما و شیر یا آردی که به پِسْت مخلوط کرده با آب و روغن یا زیت تر کرده باشند. (آنندراج ). خرما و پِسْت بشیر کرده . (مهذب الاسماء). بکالة. (منتهی الارب ). و رجوع به بکالة شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.