کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بکم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بکم
/bakam/
معنی
= بقم: ◻︎ هرکه در دنیا شود قانع به کم / سرخرو باشد به عقبی چون بکم (رشیدی: بکم).
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. الکن، گنگ، گنگی
۲. الکن شدن، گنگ شدن ≠ گویا
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بکم
واژگان مترادف و متضاد
۱. الکن، گنگ، گنگی ۲. الکن شدن، گنگ شدن ≠ گویا
-
بکم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) bakam = بقم: ◻︎ هرکه در دنیا شود قانع به کم / سرخرو باشد به عقبی چون بکم (رشیدی: بکم).
-
بکم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] bakam گنگی.
-
بکم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] bokm = ابکم
-
بکم
فرهنگ فارسی معین
(بُ) [ ع . ] ( اِ.) جِ ابکم ؛ گنگان ، لالان . ؛صم و ~کران و گنگان .
-
بکم
فرهنگ فارسی معین
(بَ کَ) ( اِ.) نک بقم .
-
بکم
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) گنگ شدن . 2 - (اِمص .) گنگی .
-
بکم
لغتنامه دهخدا
بکم . [ ب َ ] (ع مص و حامص ) گنگی یا عجز بیان و بلاهت . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از غیاث ). بَکامة. (منتهی الارب ). ورجوع به بکامة شود. || گنگ و کر و کور پیدا شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || گنگی و کری و کوری مادرزاد. (م...
-
بکم
لغتنامه دهخدا
بکم . [ ب َ / ب َ ک َ ] (ع مص ) گنگ گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). لال شدن .
-
بکم
لغتنامه دهخدا
بکم . [ ب َ ک َ ] (اِ) بگم . بقم . چوبی سرخ که رنگرزان بدان چیزها رنگ کنند و بقم معرب آنست . (برهان ). بقم و چوبی سرخ که در رنگرزی بکار برند. (ناظم الاطباء). چوب سرخ که پشم و ابریشم بدان رنگ کنند، بقم معرب آن . (رشیدی ) (از جهانگیری ). بقم . (سروری )...
-
بکم
لغتنامه دهخدا
بکم . [ ب ُ ] (ع ص ) ج ِ اَبکم . (از منتهی الارب ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 21) (ناظم الاطباء). گنگ . (غیاث ). بُکمان . رجوع به بکمان شود.- صم و بکم ؛ کران و لالان (گنگان ) : صم بکم عمی فهم لایرجعون . (قرآن 18/2)؛ آنان کر و کورند و از ضلالت خود باز ...
-
واژههای مشابه
-
بُکْمٌ
فرهنگ واژگان قرآن
لالها
-
بِکُم
فرهنگ واژگان قرآن
به شما
-
صم بکم
لغتنامه دهخدا
صم بکم . [ ص ُم ْ مُم ْ ب ُ ] (ع ص مرکب ، از اتباع ) از اتباع است . ج ِ اصم و ابکم . کران و گنگان . مأخوذ است از آیات 18، 171 سوره ٔ بقره : صم بکم عمی فهم لایرجعون (لایعقلون ) : زبان بریده به کنجی نشسته صم بکم به از کسی که نباشد زبانش اندر حکم . سعد...