کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بُن لاد آوندی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بَنْ
لهجه و گویش گنابادی
ban در گویش گنابادی یعنی گیر ، قفل کردن روی چیزی ، گیر دادن به چیزی
-
بَن
لهجه و گویش بختیاری
ban 1. بند، ریسمان؛ 2. سدّ، بند.
-
بن
واژهنامه آزاد
(بن) شهرستانی است از توابع استان چهارمحال و بختیاری که در بیست و پنج کیلومتری از مرکز استان یعنی شهرکرد قرار دارد و مردم این شهرستان به زبان ترکی آذری صحبت می کنند. به علت قرارگرفتن این شهر در بین کوههای متعدد به "بین" معروف بوده که به مرور زمان این ...
-
بن
واژهنامه آزاد
(گنابادی) بُنْ؛ باسن، کون. || داخل چیزی. || بَنْ؛ گیر، قفل کردن روی چیزی، گیر دادن به چیزی.
-
ابراهیم بن المهدی بن المنصور
لغتنامه دهخدا
ابراهیم بن المهدی بن المنصور. [ اِ م ِ نِل ْ م َ دی ی ِ نِل ْ م َ ] (اِخ ) مکنی به ابواسحاق عباسی ، برادر هارون الرشید. مادرش شکله از اهل طبرستان ، و گویند دختر پادشاه طبرستان بوده است (162-224 هَ .ق .). مردی ادیب و شاعر و در غنابر هر کس تقدم داشت . ...
-
کله بن
لغتنامه دهخدا
کله بن . [ ک َ ل ِ ب ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان کیاکلاست که در بخش مرکزی شهرستان شاهی واقع است و 410 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
کش بن
لغتنامه دهخدا
کش بن . [ ک َ ب ُ ] (اِ مرکب ) زیر بغل از جامه . خشتچه . کَشَه بُن . خشتک سونچه . (یادداشت مؤلف ).
-
کشه بن
لغتنامه دهخدا
کشه بن . [ ک َ ش َ / ش ِ ب ُ ] (اِ مرکب ) زیر بغل از جامه . خشتچه . کش بن . (یادداشت مؤلف ).
-
کوه بن
لغتنامه دهخدا
کوه بن . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی از بخش قصرقند که در شهرستان چاه بهار واقع است و 160 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
گرده بن
لغتنامه دهخدا
گرده بن . [ گ ِ دَ ب ُ ](اِخ ) دهی است از دهستان لاهیجان بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد، واقع در 40هزارگزی باختر مهاباد و 18هزارگزی خاور شوسه ٔ خانه به نقده . هوای آن معتدل و دارای 203 تن جمعیت است . آب آنجا از رودخانه ٔ قلعه تاسیان تأمین میشود. محصول آن...
-
نی بن
لغتنامه دهخدا
نی بن . [ ن َ / ن ِ ب ُ ] (اِ مرکب ) بته ٔ نی : زآن کهن چاه نی بنی بررست شد قوی نی بن و برآمد چست . سنائی .ای دل از هرکسی مجوی وفاکز همه نی بنی نخیزد قند.خاقانی .
-
سله بن
لغتنامه دهخدا
سله بن . [ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان قزقانچای بخش فیروزکوه شهرستان دماوند. دارای 300 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ قزقان چای . محصول آنجا غلات ، بنشن ، قلمستان . شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است و عده ای برای تأمین معاش بمازندران میروند. (از فرهن...
-
ونه بن
لغتنامه دهخدا
ونه بن . [ وَ ن َب ُ ] (اِخ ) دهی است از بخش بندپی شهرستان بابل . سکنه ٔ آن 210 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
یک بن
لغتنامه دهخدا
یک بن . [ ی َ / ی ِ ب ُ ] (اِ مرکب ) ریحان . (ناظم الاطباء). رجوع به ریحان شود.
-
بادام بن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] bādāmbon درخت بادام.