کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بوش سر کوچک شاتون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بوش سر کوچک شاتون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] ← بوش سر کوچک دستهپیستون
-
واژههای مشابه
-
cylinder sleeve,cylinder liner, liner 3, sleeve
بوش سیلندر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] قطعۀ استوانهای جداشونده و تعویضپذیری که در سیلندر بعضی از موتورها تعبیه میشود تا سطحی بادوامتر در برابر حلقهها رینگهای پیستون ایجاد شود متـ . آستینۀ سیلندر
-
بوش دربندی
لغتنامه دهخدا
بوش دربندی . [ ش ِ دَ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به بوش شود.
-
بوش کردن
لغتنامه دهخدا
بوش کردن . [ ب َ وِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سعی کردن . کوشیدن . جهد کردن . جد کردن در کار. (یادداشت بخط مؤلف ) : جد؛ بوش کردن . (المصادر زوزنی چ بینش ص 97). الانکماش ؛ شتافتن و بوش کردن .(تاج المصادر بیهقی نسخه خطی ص 229). الاغبار؛ بوش کردن در طلب چیزی ...
-
هوش و بوش
لغتنامه دهخدا
هوش و بوش . [ هََ / هُو ش ُ ب َ / بُو ] (اِ مرکب ، از اتباع ) در تداول ، هیاهو. اشتلم . (یادداشت مؤلف ). سعی و کوشش .- امثال : با اینهمه هوش و بوشت پاشنه نداره کوشت [ کفشت ] .
-
باد و بوش
لغتنامه دهخدا
باد و بوش . [ دُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) کرّ و فرّ و شکوه و جلال : ای بسا باد و بوش تکسینان ترت و مرت از دعای مسکینان . سنایی .رجوع به «باد و بفش » و «بفش » و «بوش » شود.
-
اوش و بوش
لغتنامه دهخدا
اوش و بوش . [ اَ ش ُ ب َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) تبختر و خودنمایی و خودآرایی و کر و فر، و بوش در این لغت از اتباع است . (آنندراج ) (هفت قلزم ) (ناظم الاطباء) (برهان قاطع).
-
حوش و بوش
لغتنامه دهخدا
حوش و بوش . [ ح َ / حُو ش ُ ب َ / بُو ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ، از اتباع ) اطراف و کرّ و فر و شهرت و قدرت : غلامات منتصر بیک صولت حوش و بوش او را چون حروف تهجی از هم بپراکندند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). اموالی بی حد حاصل کرد و او را حوش و بوشی جمع شد. ...
-
جستوجو در متن
-
آستینۀ سر کوچک شاتون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] ← بوش سر کوچک دستهپیستون
-
سر کوچک شاتون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] ← سر کوچک دستهپیستون
-
آستینۀ سر کوچک دستهپیستون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] ← بوش سر کوچک دستهپیستون
-
سر بزرگ شاتون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] ← سر بزرگ دستهپیستون
-
connecting rod little end, connecting rod small end, small end of connecting rod, top end, piston pin end, little end, small end, gudgeon pin end
سر کوچک دستهپیستون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] سر کوچکتر دستهپیستون که به انگشتی پیستون وصل میشود متـ . سر کوچک شاتون