کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بودن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
میسر بودن
فرهنگ واژههای سره
شدنی بودن، فراهم بودن
-
سبیل بودن
لغتنامه دهخدا
سبیل بودن . [ س َ دَ ] (مص مرکب ) مفت و رایگان و مجانی بودن . مباح بودن هر کس را : و به بردع درختان تود سبیل است بسیار. (حدود العالم ).پیش درویشان بود خونت مباح گر نباشد در میان مالت سبیل .سعدی (گلستان ).
-
ستوده بودن
لغتنامه دهخدا
ستوده بودن . [ س ُ / س ِ دَ / دِ دَ ] (مص مرکب ) پسندیده بودن : ستوده بود نزد خرد و بزرگ اگر راد مردی نباشد سترگ . رودکی .و آب این ولایت [ ولایت خوارزم ] آب جیحونست و ازجمله آبهاء ستوده است . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). و نیکویی بهمه ٔ زبانها ستوده است و ...
-
صواب بودن
لغتنامه دهخدا
صواب بودن . [ ص َ دَ ] (مص مرکب ) راست بودن . درست بودن . مصلحت بودن : صواب باشد که مسعدی را فرموده آید تا نامه نویسد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 331). خوارزمشاهی گفت : این چیست ای احمد که رفت ؟ گفتم : این صواب بود. (تاریخ بیهقی ). مرا این جا مقام صواب نب...
-
عبوس بودن
لغتنامه دهخدا
عبوس بودن . [ ع َ دَ] (مص مرکب ) اخمو بودن . ترش روی بودن . بداخم بودن .
-
غایب بودن
لغتنامه دهخدا
غایب بودن . [ ی ِ دَ ] (مص مرکب ) غیبت داشتن . غیبوبت داشتن . نامرئی بودن . لایری شدن . حضور نداشتن . تغایب .(منتهی الارب ). و رجوع به غایب شدن شود : که آن کس خورد این خورشهای پاک که غایب نباشد ورا زیر خاک .نظامی .
-
غافل بودن
لغتنامه دهخدا
غافل بودن . [ ف ِ دَ ] (مص مرکب ) حالت غفلت و بی خبری داشتن . غافلی : غافل بودن نه ز فرزانگیست غافلی از جمله ٔ دیوانگیست .نظامی .
-
غمگسار بودن
لغتنامه دهخدا
غمگسار بودن . [ غ َ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) غمخوار بودن . غمزدا بودن : به چوگان و مجلس به دشت شکارنرفتی مگر کو بدی غمگسار. فردوسی .بهارش تویی غمگسارش تو باش درین تنگ زندان زوارش تو باش . فردوسی .چو کار آمدم پیش یارم بدی بهر دانشی غمگسارم بدی . فردوسی .کن...
-
غمگین بودن
لغتنامه دهخدا
غمگین بودن . [ غ َ دَ ] (مص مرکب ) غمناک بودن . اندوهگین بودن : مباش غمگین یک لفظ یاد گیر لطیف شگفت و کوته لیکن قوی و بابنیاد. کسائی .ور از من بدآگاهی آرد کسی مباش اندرین کار غمگین بسی . فردوسی .وز آن پس فرستاد نزد پلاش که از مرگ پیروز غمگین مباش . ف...
-
غره بودن
لغتنامه دهخدا
غره بودن . [ غ ِرْ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) مغ-روربودن . (آنندراج ). فریفته شدن . گول خوردن . غره شدن . غره گردیدن . غره گشتن . رجوع به غره شود : آهی مباش غره فسان و فسوس راهرگز مدان تو زهر گیاه اصل سوس را.؟ (آنندراج ).
-
وابسته بودن
لغتنامه دهخدا
وابسته بودن . [ ب َ ت َ / ت ِ دَ ] (مص مرکب ) وابسته بودن به ، معلق بودن بر. وابسته به فلان امر بودن ، بدان علاقه داشتن .
-
واپس بودن
لغتنامه دهخدا
واپس بودن . [ پ َ دَ ] (مص مرکب ) عقب ماندن . دنبال ماندن : ره راست رو تا به منزل رسی تو بر ره نه ای زین قبل واپسی .سعدی (بوستان ).
-
وافر بودن
لغتنامه دهخدا
وافر بودن . [ ف ِ دَ ] (مص مرکب ) فراوان بودن . بسیار بودن . کثرت . متوافر بودن .
-
همراه بودن
لغتنامه دهخدا
همراه بودن . [ هََ دَ ] (مص مرکب ) قرین بودن . پیوسته بودن دو یا چند چیز به هم . || گرفتار چیزی بودن چون رنج و درد.- تا خون همراه بودن ؛ کنایه از کمال عداوت و دشمنی است : بی همنفسی در سفر عشق نبودم تا خون همه جا همره من بخت زبون بود. دانش (از آنندرا...
-
پودمانی بودن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، مهندسی مخابرات] ← پودمانگی