کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بهیج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بهیج
/bahij/
معنی
۱. شادمان؛ خوشحال.
۲. خوب؛ نیکو.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بهیج
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] bahij ۱. شادمان؛ خوشحال.۲. خوب؛ نیکو.
-
بهیج
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ ع . ] (ص .) شادمان ، خوشحال .
-
بهیج
لغتنامه دهخدا
بهیج . [ ب َ ] (ع ص ) شادمان . (منتهی الارب ) (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || خوب و نیکو. قال اﷲتعالی : من کل زوج بهیج . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). زیبا. (ترجمان القرآن ). خوب و خوبروی . (زمخشری ). || باشکوه ....
-
واژههای مشابه
-
بهيج
دیکشنری عربی به فارسی
بزمي , جشني , شاد
-
بَهِيجٍ
فرهنگ واژگان قرآن
شاداب و بهجت آور
-
اِحْتِفالٌ بَهيجٌ
دیکشنری عربی به فارسی
مراسم جشن و سرور
-
جستوجو در متن
-
بزمی
دیکشنری فارسی به عربی
بهيج , غنائي
-
جشنی
دیکشنری فارسی به عربی
بهيج , مهرجان
-
مراسم جشن و سرور
دیکشنری فارسی به عربی
اِحْتِفالٌ بَهيجٌ
-
شاد
دیکشنری فارسی به عربی
بهيج , سعيد , فرحان , مبتهج , مرح , مسرور
-
مبهاج
لغتنامه دهخدا
مبهاج . [ م ِ ] (ع ص ) زن نیکو و خوب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد یا زن نیکو. خوب . (ناظم الاطباء). زن خوبروی ، بهج الغلام و یبهج بهاجة، حسن فهو بهیج و هی مبهاج . (از محیطالمحیط). || کوهان فربه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از محیطا...
-
شادان
لغتنامه دهخدا
شادان . (ص مرکب ، ق مرکب ) خوشحالی کنان . (برهان قاطع). خوشحال . (فهرست ولف ). خوش . شاد. شادمان . شادمانه . مسرور. خرّم . فارح . مرح . جذلان . بهیج . مستبشر. بهج . فیرنده . مبرنشق . ابث . یحبور : بس که بر گفته پشیمان بوده ام بس که بر ناگفته شادان بو...
-
شادمان
لغتنامه دهخدا
شادمان . (ص مرکب ، ق مرکب ) (از: شاد + مان ، بمعنی شادمنش ). (فرهنگ ایران باستان تألیف پورداود ص 73). مسرور. فرحناک . (شعوری ). خوشحال و شاد. (فرهنگ نظام ). خرم . خوش . خوشوقت . شادان . شادانه . مرح . نشیط. ناشط. مسرور. بهیج . مبتهج . فَرِح : ز آمده...