کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بهصلة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بهصلة
لغتنامه دهخدا
بهصلة. [ ب َ ص َ ل َ ] (ع مص ) برکندن جامه از تن و درباختن آنرا بقمار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خوردن گوشت استخوان از هر طرف آن جداکرده . (منتهی الارب ). جدا کردن گوشت از طرف استخوان و خوردن آن . (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب...
-
بهصلة
لغتنامه دهخدا
بهصلة. [ ب َ ص َ ل َ / ب ُ ص ُ ل َ ] (ع ص ) زن کوتاه بالا و سخت سپیدرنگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). || زن بی شرم بسیارفریاد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
غرچی
لغتنامه دهخدا
غرچی . [ غ َ رَ ] (ص ) زن بیشرم بسیارفریاد. بُهصُلة. کولی . لوری . لولی . غربال بند. فیج . چینگانه . قره چی .