کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بهاءالدین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بهاءالدین
فرهنگ نامها
(تلفظ: bahā’oddin) (عربی) آن که به آئین و دین خود ارزش دهد ؛ (در اعلام) شیخ محمدبن حسین عاملی (منسوب به جبل عامل) معروف به شیخ بهائی ، دانشمند بنام عهد شاه عباس صفوی .
-
بهاءالدین
لغتنامه دهخدا
بهأالدین . [ ب َ ئُدْ دی ] (اِخ ) مرغینانی . از فضلاو شعرای زمان خود بود و مداحی سلطان قطب الدین انوشتکین خوارزمشاه نمود. وفاتش سنه 527 هَ . ق . است . ازاشعار او آنچه بدست آمده منتخب شده است . او راست :ای زلف تابدار تو پیچیده بر قمروی لعل آبدار تو خ...
-
بهاءالدین
لغتنامه دهخدا
بهاءالدین . [ ب َ ئُدْ دی ] (اِخ ) زکریا (578 - 661 هَ . ق .) معروف به بهاءالحق از مشایخ صوفیه و ازخلفای مشهور شیخ شهاب الدین سهروردی و مؤسس طریقه ٔ سهروردیه در هند. نزدیک ملتان بدنیا آمد. برای تحصیل علم بخراسان و بخارا و مدینه سفر کرد. در مراجعت از...
-
بهاءالدین
لغتنامه دهخدا
بهاءالدین . [ ب َ ئُد دی ] (اِخ ) کریمی السمرقندی . ازاماثل سمرقند بود و لطایف الفاظ او همه شکر و قند بود. اگرچه مرکز دایره ٔ فضل بود، اما دایره وار بر مرکز خراسان احاطت یافت و چون آفتاب در مملکت نیمروز کمالی حاصل کرد. در آن وقت که در تدوار و تطواف ب...
-
بهاءالدین
لغتنامه دهخدا
بهاءالدین . [ ب َ ئُدْ دی ] (اِخ ) محمد جوینی . حکمران فارس و عراق در عهد مغول بود و پسر شمس الدین جوینی است . وی به سن سی سالگی وفات یافت . از حکمرانان جدی و سختگیر بود و نسبت به عمال و رعایا زیاده خشونت و هیبت داشت . از سطوت او نقل کرده اند که طفل ...
-
بهاءالدین
لغتنامه دهخدا
بهاءالدین . [ ب َ ئُدْ دی ] (اِخ ) محمد نقشبند. رجوع به نقشبندیه شود.
-
بهاءالدین
لغتنامه دهخدا
بهاءالدین . [ ب َ ئُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن حسین عاملی (منسوب به جبل عامل ) معروف به شیخ بهایی . دانشمند بنام عهد شاه عباس بزرگ در سال 953 هَ . ق . در بعلبک متولد شد و در سال 1031 هَ . ق . در اصفهان درگذشت . پدرش عزالدین حسین در سال 966 هَ . ق . به ایر...
-
بهاءالدین
لغتنامه دهخدا
بهاءالدین . [ ب َ ئُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن علی بن عمرالظهیری سمرقندی . مرقد فضل او از اوج فرقد گذشته بود و زبان بیان او بساط ذکر حسان را درنوشته . سوار مرکب بلاغت و سالار موکب فصاحت بود. مدتی صاحب دیوان افشاء قلج طمغاچ خان بودو اکابر آن زمان از بحار ف...
-
بهاءالدین
لغتنامه دهخدا
بهاءالدین . [ ب َ ئُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن مؤید بغدادی . نویسنده و شاعر ایرانی در قرن ششم هَ . ق . وی منشی علاءالدین تکش خوارزمشاه بود. و سرانجام بحبس افتاد. بعد از سنه ٔ 588 هَ . ق . درگذشت . اثر معروفش التوسل الی الترسل است . (دایرة المعارف فارسی )...
-
بهاءالدین
لغتنامه دهخدا
بهاءالدین . [ ب َ ئُدْ دی ] (اِخ ) محمد. سلطان العلماء حسین بن احمد خطیبی از فاضلان و عارفان (فوت 628 هَ . ق .). وی از جمله ٔ خلفای شیخ نجم الدین کبری بود و چون از مردم بلخ آزار دید، مجبور به مهاجرت گردید و با پسر خود جلال الدین مولوی از راه بغداد قص...
-
بهاءالدین
لغتنامه دهخدا
بهاءالدین . [ب َ ئُدْ دی ] (اِخ ) محمدالاوشی . مذکری خوش گوی و پیری جوان طبع و فصیحی لطیفه پرداز بود. پیوسته در مخاطبه ٔخود گفتی : ای بهای اوشی تو بهای اوشی و هر چند نظم او مطبوع و رایق بود ولیکن نثر او بر نظم فایق است وجمله ٔ افاضل عصر انصاف داده ان...
-
واژههای مشابه
-
شاه بهاءالدین
لغتنامه دهخدا
شاه بهاءالدین . [ ب َ ئدْ دی ] (اِخ ) نام حاکم بدخشان است . (حبیب السیر ج 3 ص 443 چ کتابخانه خیام ). رجوع به بهاءالدین شاه شود.
-
شاه بهاءالدین
لغتنامه دهخدا
شاه بهاءالدین . [ ب َ ئدْ دی ] (اِخ ) ابن شاه قاسم نوربخش . فاضلترین اولاد شاه قاسم . مردی فاضل و متدین بود. در اواخر حیات خاقان منصور سلطان حسین میرزا از عراق به هرات آمد و در خانقاه خواجه افضل الدین محمد کرمانی که در بیرون درب عراق بوده مسکن گزید و...
-
قلعه بهاءالدین
لغتنامه دهخدا
قلعه بهاءالدین . [ ق َ ع َ ب َ ئُدْ دی ] (اِخ ) دهی است از دهستان چالانچولان شهرستان بروجرد، واقع در 21هزارگزی جنوب باختری بروجرد. و یکهزارگزی باختر شوسه ٔ بروجرد. آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است .راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیا...