کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بنانج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بنانج
/banānj/
معنی
= بناغ۲: ◻︎ همینسازد با داغ عاشقی صبرم / چنان کجا بنسازد بنانج باز بنانج (شهیدبلخی: شاعران بیدیوان: ۲۸).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بنانج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بنانجه، بنانچه، بنج› [قدیمی] banānj = بناغ۲: ◻︎ همینسازد با داغ عاشقی صبرم / چنان کجا بنسازد بنانج باز بنانج (شهیدبلخی: شاعران بیدیوان: ۲۸).
-
بنانج
لغتنامه دهخدا
بنانج . [ ب َ ] (اِ) بمعنی بناغ است و آن دو زن باشند که یک شوهر داشته باشند و هریک مر دیگری را بنانج گویندو بنانجه هم بنظر آمده است و بعربی ضرة خوانند. (برهان ) (آنندراج ) (مجمع الفرس ) (اوبهی ). هم شوی . (ناظم الاطباء). زن مرد نسبت بزن دیگر او. گولا...
-
جستوجو در متن
-
پنانج
لغتنامه دهخدا
پنانج . [ پ َ ن َ ] (اِ) در فرهنگ شعوری آن را معنی بنانج داده است . رجوع به بنانج شود.
-
هبوداری
لغتنامه دهخدا
هبوداری . [ هََ ] (حامص مرکب ) هوو داشتن . دارای همشوی بودن . ضره ، بنانج ، همشوی و وسنی داشتن .
-
هم شوی
لغتنامه دهخدا
هم شوی . [ هََ ] (ص مرکب ) دو زن که در نکاح یک مرد باشند. (آنندراج ).بنانج . هبو. هوو. وسنی . ضره . (یادداشتهای مؤلف ).
-
هبو
لغتنامه دهخدا
هبو. [ هََ ] (اِ) هوو. همشوی . وسنی . ضرة. بنانج . (یادداشت مؤلف ). رجوع به هوو شود.
-
بتانج
لغتنامه دهخدا
بتانج . [ب ُ ] (اِ) زن شوهردار. زنی که یک شوهر بیش نکرده باشد. (ناظم الاطباء). ضرة. اما کلمه مصحف بنانج است .
-
بنج
لغتنامه دهخدا
بنج . [ ب َ ] (اِ) دو زن را گویند که یک شوهر داشته باشند. (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری )(برهان ). هوو. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). بنانج .
-
هوو
لغتنامه دهخدا
هوو. [ هََ ] (اِ) دو زن که در نکاح یک مرد میباشند، هریک مر دیگری را هوو خوانند. (برهان ) (غیاث اللغات ). ضرة. (السامی فی الاسامی ). وسنی . بنانج . گولانج . هبو. هم شوی . (یادداشت مؤلف ). انباغ . (آنندراج ) (غیاث اللغات ).- امثال : مثل هوو . هوو هوو...
-
نباج
لغتنامه دهخدا
نباج .[ ن َ ] (اِ) بمعنی انباغ است و آن دو زن باشد که درنکاح یک مرد است . (برهان قاطع). نباغ . انباغ . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). آن دو زنند که در عقد یک شوهر باشند و آنان یکدیگر را وسنی خوانند، و نباغ تبدیل نباج است . (انجمن آرا). دو زن که دارای ...
-
جارة
لغتنامه دهخدا
جارة. [ رَ ] (ع اِ) تأنیث جار. (اقرب الموارد). || زوجه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). اعشی گوید : اءَجارتنا بینی فانک طالقه . (اقرب الموارد). || دبر. || بنانج . (منتهی الارب ). ضرة. هوو. وسنی . || ج ِ جائر. (اقرب الموارد). || زن همسایه . ج ، جارات...
-
وسنی
لغتنامه دهخدا
وسنی . [ وَ / وُ ] (اِ) ضرة. زنی باشد که بر سر زن خواهند. (فرهنگ اسدی ). هبو. هوو. دو زن که در خانه ٔ یک شوهر باشند. (آنندراج ): اضرار؛ باوسنی گشتن زن . (المصادر زوزنی ). دو زن که یک شوهر داشته باشند هر یک مر دیگری را وسنی باشد، و به ضم هم آمده است ....
-
انباغ
لغتنامه دهخدا
انباغ . [ اَم ْ ] (ص ، اِ) شریک . (فرهنگ فارسی معین ). || دو زن را گویند که در نکاح یک مرد باشند، و هر یک از ایشان مر دیگری را انباغ باشد. (برهان قاطع) (هفت قلزم ) (آنندراج ) (از مؤید الفضلاء) (از شرفنامه ٔ منیری ). ضره . (دهار) آموسنی . (ناظم الاطب...
-
بدک
لغتنامه دهخدا
بدک . [ ] (اِ) هبو. هوو. وسنی . بنانج . بنانجه . نباخ . نباج . آموسنی . ضره . (یادداشت مؤلف ): زن گفت یا قاضی اگر نفقه کم دهد روا دارم و اگر برگ خانه نکند روا دارم و کذا فی الضرب و الشتم و الحبس ولیکن نگر تا بر سر من بدک نگیرند. (تفسیر سوره ٔ یوسف ،...