کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بنات النعش خرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بنات النعش خرد
لغتنامه دهخدا
بنات النعش خرد. [ ب َ تُن ْ ن َ ش ِخ ُ ] (اِخ ) بنات النعش اصغر. بنات النعش صغری . دب اصغر. رجوع به بنات النعش و رجوع به ذیل هفت اورنگ شود.
-
واژههای مشابه
-
بَنَاتُ
فرهنگ واژگان قرآن
دختران
-
بنات الما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: (= دختران آب)] [قدیمی] banātolmā' ۱. جانوران دریایی.۲. مرغان دریایی.
-
بنات عرس
لغتنامه دهخدا
بنات عرس . [ ب َ ت ُ ع ِ ] (ع اِ مرکب ) ج ِ ابن عرس . مذکر ومؤنث در جمع یکسان است . (منتهی الارب ). رجوع به ابن عرس شود.
-
بنات آوی
لغتنامه دهخدا
بنات آوی . [ ب َ ت ُوا ] (ع اِ مرکب ) ج ِ ابن آوی . رجوع به ابن آوی شود.
-
بنات اخدر
لغتنامه دهخدا
بنات اخدر. [ ب َ ت ُ اَ دَ ] (ع اِ مرکب ) خر وحشی . و اخدریه نوعی از آن است . الاغ کوهی .
-
بنات اروی
لغتنامه دهخدا
بنات اروی . [ ب َ ت ُ اَ ] (ع اِ مرکب ) ماده خرهای وحشی . (از المرصع).
-
بنات اسفع
لغتنامه دهخدا
بنات اسفع. [ ب َ ت ُ اَ ف َ ] (ع اِ مرکب ) بز.
-
بنات اعتق
لغتنامه دهخدا
بنات اعتق . [ ب َ ت ُ اَ ت َ ] (ع اِ مرکب ) مصحف بنات اعنق . رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
بنات اعنق
لغتنامه دهخدا
بنات اعنق . [ ب َ ت ُ اَ ن َ ] (ع اِ مرکب ) دختران کشتکار توانگر. (منتهی الارب ). گوینداعنق دهقانی بسیارمال بوده است . (لسان العرب ). || اسبان منسوب به سوی اعنق . (منتهی الارب ). گویند اعنق نام اسبی است . (لسان العرب ). فحلی است از خیل عرب و بنات اعن...
-
بنات اعوج
لغتنامه دهخدا
بنات اعوج . [ ب َ ت ُ اَ وَ ] (ع اِمرکب ) خیلی است منسوب به اعوج که فحل معروفی است .
-
بنات الادحی
لغتنامه دهخدا
بنات الادحی . [ ب َ تُل ْ اُ ح ِ ی ] (ع اِ مرکب ) شترمرغ . نعام . ادحی جائیست که شترمرغ تخم میگذاردو جوجه میشود. (از المرصع و لسان العرب ذیل دحی ).
-
بنات الاذن
لغتنامه دهخدا
بنات الاذن . [ ب َ تُل ْ اُ ذُ ] (ع اِ مرکب ) آماسهای بن گوش . (یادداشت مرحوم دهخدا): آماسهائی که اندر بن گوش افتد طبیبان آن را به تازی بنات الاذن گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
-
بنات الارحبی
لغتنامه دهخدا
بنات الارحبی . [ ب َ تُل ْ اَ ح َ بی ی ] (ع اِ مرکب ) نوعی شتر است ، و گویند نسبت است به مردی از همدان بنام ارحب . (از المرصع).