کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بلوط رسمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بلوط رسمی
لغتنامه دهخدا
بلوط رسمی . [ ب َل ْ لو طِ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) از انواع بلوط است و در ایران مخصوص نواحی خشک است و پایگاه آن جنگلهای جنوب و مغرب ایران از آذربایجان غربی تا کردستان و لرستان و کازرون و فارس کشیده میشود. و از این درخت مازو (مازوج )، برارمازو، ...
-
واژههای مشابه
-
گرز بلوط
لغتنامه دهخدا
گرز بلوط. [ گ ُ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گیلان شهرستان شاه آباد واقع در 2500گزی شمال باختر گیلان کنار شوسه ٔ گیلان به قصر شیرین . منطقه ای است گرمسیری . آب آنجا از رودخانه ٔ گیلان تأمین میشود. محصول آن غلات و برنج و توتون و تریاک و حبوبات و لب...
-
شه بلوط
لغتنامه دهخدا
شه بلوط. [ ش َه ْ ب َ ] (اِ مرکب ) مخفف شاه بلوط. رجوع به شاه بلوط شود.
-
شاه بلوط
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (اِمر.) درختی است بزرگ و زیبا و دارای برگ های بیضوی جزو دستة بلوط ها از ردة دولپه ای های بی گلبرگ . گل های نر و مادة این گیاه بر روی یک درخت قرار دارند. قسمت مورد استفادة این درخت پوست و چوب و برگ و میوة آن است .
-
جفت بلوط
لغتنامه دهخدا
جفت بلوط. [ ج َ ت ِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )قشر داخلی بلوط. (قانون ابوعلی ). غشاء درونی میوه ٔ بلوط است که زیر قشر بیرونی قرار دارد. (ابن البیطار). پوست درون بلوط. (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ). چنان که مردم آنجا [ ریشهر ] بتابستان خصیه در جفت ب...
-
شاه بلوط
لغتنامه دهخدا
شاه بلوط. [ب َ ] (اِ مرکب ) شاه بالوت . معرب آن هم شاه بلوط. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). نوعی از بلوط باشد بغایت شیرین . سموم را نافع است و مثانه را سود دهد و آن را برومی قسطل خوانند. (برهان ). نام درختی است که آن را کستنه گویند. (از اقرب الموارد). او ر...
-
کاسه ٔ بلوط
لغتنامه دهخدا
کاسه ٔ بلوط. [ س َ / س ِی ِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به جفت شود.
-
بلوط اسبی
لغتنامه دهخدا
بلوط اسبی . [ ب َ طِ اَ ] (ع اِ مرکب ) درخت بلندی مخصوص نواحی مدیترانه ، که بیشتر برای زینت کاشته میشود. گلهای سفید یا خاکستری رنگش بصورت خوشه های هرمی بزرگ است . میوه اش خوراکی نیست . (از دایرة المعارف فارسی ).
-
بلوط شیخان
لغتنامه دهخدا
بلوط شیخان . [ ب َ طِ ش ِ ] (اِخ ) دهی از بخش ایزه شهرستان اهواز. سکنه ٔ آن 146 تن . آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
شاه بلوط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) šāhbalut درختی جنگلی با برگهای بیضی نوکتیز که میوهاش مصرف دارویی دارد.
-
چوب بلوط
دیکشنری فارسی به عربی
بلوط
-
شاه بلوط
دیکشنری فارسی به عربی
کستناءة
-
شاه بلوط
لهجه و گویش تهرانی
شاه بلوط، قصطل
-
Aesculus
شاهبلوطِ هندی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] سردهای با گیاهان چوبی به بلندی چهار تا سیوشش متر با گلهای رنگی و میوۀ پوشینه به قطر سه تا پنج سانتیمتر که گردهافشانی آن بهوسیلۀ حشرات انجام میشود