کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بقهر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بقهر
لغتنامه دهخدا
بقهر. [ ب ِ ق َ ] (ق مرکب ) قهراً. جبراً. بزور.
-
جستوجو در متن
-
استخمار
لغتنامه دهخدا
استخمار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) به بندگی گرفتن کسی را بقهر. (منتهی الارب ).
-
اختباس
لغتنامه دهخدا
اختباس . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بغلبه گرفتن . گرفتن بقهر. || ربودن ، چنانکه مال را.
-
شباریم
لغتنامه دهخدا
شباریم . [ ] (اِخ ) (به معنی خراب ) نام محلی در نزدیکی «عای » که اسرائیلیان بقهر در آنجا برگشته اند. (صحیفه ٔ یوشع: 7:5) (قاموس کتاب مقدس ).
-
چشم گرداندن
لغتنامه دهخدا
چشم گرداندن . [ چ َ / چ ِ گ َ دَ ] (مص مرکب ) خیره نگریستن . بقهر و غضب کسی یا چیزی را نگاه کردن . بخشم در کسی نگریستن . چشم غره رفتن .
-
خراج گزاردن
لغتنامه دهخدا
خراج گزاردن . [ خ َ گ ُدَ ] (مص مرکب ) باج دادن . مالیات دادن : خراج اگرنگزارد کسی بطیب نفس بقهر ازو بستاند کمینه سرهنگی .سعدی (گلستان ).
-
اسکبون
لغتنامه دهخدا
اسکبون . [ اَ ک ِ ] (اِخ )یکی از قلاع منیعه ٔ فارس از روستای نائین ، و صعود بدان بسیار سخت است و فتح آن بقهر ممکن نیست و در آن چشمه ٔ آب گرمی است . (معجم البلدان ) (مرآت البلدان ).
-
چشم آغول
لغتنامه دهخدا
چشم آغول . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) بمعنی چشم آغل و چشماغیل است که از گوشه ٔ چشم نگاه کردن باشد بقهر و غضب یا بغمزه و ناز. (از ناظم الاطباء). چشم غره . چشم زهره . رجوع به چشم آغل و چشماغیل شود.
-
پیل مال
لغتنامه دهخدا
پیل مال . (ن مف مرکب ) مالیده به پیل . مالیده و پی سپرشده در زیر پای پیل . که پیل در زیر پای مالیده باشد. پایمال کردن کسی را به انداختن در پای پیل . (غیاث ). کنایه از پی سپر کردن بقهر و غلبه . (انجمن آرا). کنایه از پی سپر کردن و پایمال نمودن . (برهان...
-
اعتناش
لغتنامه دهخدا
اعتناش . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) دست در گردن یکدیگر انداختن در حرب . (آنندراج ) (منتهی الارب ). دست در گردن یکدیگر انداختن در جنگ . (ناظم الاطباء). || ستم کردن بر کسی . || بقهر و باطل گرفتن از کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || دو دست بر ز...
-
افتصاع
لغتنامه دهخدا
افتصاع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) غلاف سر نره برگردانیدن کودک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). برگردانیدن کودک غلاف سر نره را. (ناظم الاطباء). فشردن سر نره با انگشتان و گفته اند بیرون آوردن آن از غلاف باشد. (از اقرب الموارد). || بقهر گرفتن همه ٔ حق خود را از ک...
-
بخسلوس
لغتنامه دهخدا
بخسلوس . [ ب َ س ِ ] (اِخ ) نام پادشاهی (در داستان وامق و عذرا) که عذرا را بقهر و تعدی و عنف برده بود. (از برهان قاطع) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ سروری ) : یکی شاه بد نام او بخسلوس که با حیله و رنگ بود و فسوس . عنصری .حال اصحاب کهف و د...
-
خاسی
لغتنامه دهخدا
خاسی ٔ. [ س ِءْ ] (ع ص ) خاسی . سگ و خوک رانده و دور داشته شده که نگذارند آنها را تا نزدیک مردم آیند. (آنندراج ) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). ج ، خاسئین . خاسئون : کونوا قردة خاسئین . (قرآن 165/7).بی نظیر و بدل آن بود که گشتند بقهرعمرو عنتر بسرِ تی...
-
خدایگانی
لغتنامه دهخدا
خدایگانی . [ خ ُ ] (حامص مرکب ) عمل خدایگان . حالت خدایگان . ریاست . بزرگی . (یادداشت بخط مؤلف ) : اگر کسی به هنر یا به فضل یا به نسب خدایگانی یابد امیر دارد کار. فرخی .خدایگانی جز مر ترا همی نسزدخدایگان جهان باش و از جهان برخور. فرخی .حجت مملکت بقو...