کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بفروختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بفروختن
لغتنامه دهخدا
بفروختن . [ ب ِ ت َ ] (مص ) مخفف بیفروختن . افروختن . روشن شدن : ببد بردر دژ بدینسان سه روزچهارم چو بفروخت گیتی فروز. فردوسی .سه جنگ گران کرده شده در دو روزسدیگر چو بفروخت گیتی فروز. فردوسی .بفرمود [ اسفندیار ] تا شمع بفروختندبه هر سوی ایوان همی سوخت...
-
جستوجو در متن
-
جلیب
لغتنامه دهخدا
جلیب . [ ج َ ] (ع ص ) آنچه از شهر به شهر برند بفروختن . (منتهی الارب ). گویند: عبد جلیب ؛ ای مجلوب . ج ، جَلبی ̍ و جُلُباء. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
-
جلاب
لغتنامه دهخدا
جلاب .[ ج َل ْ ل ] (ع ص ) کشنده ٔ اسب و جز آن بفروختن . (منتهی الارب ). کسی که بندگان و جز آنان را برای بازرگانی از شهری به شهری کشاند. (از اقرب الموارد). نخاس .
-
اجلاب
لغتنامه دهخدا
اجلاب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ جَلَب ، بمعنی آنچه برای فروختن از شهری بشهری برند. || کسانی که ستور از شهری بشهری کشانند بفروختن . (منتهی الارب ). چوبدار. جَلاّب .
-
جلوبة
لغتنامه دهخدا
جلوبة. [ ج َ ب َ ] (ع اِ) آنچه از شهر بشهر برند بفروختن از اسب و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || شتران نر یا شتری که بر آن متاع قوم بار کنند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). واحد و جمع در آن یکسان است . و بندرت تاء بدان ملح...
-
شمع برکردن
لغتنامه دهخدا
شمع برکردن . [ ش َ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شمع افروختن . شمع بفروختن . شمع برافروختن . روشن ساختن شمع. (یادداشت مؤلف ) : برکنم شمع و وفا را به خراسان طلبم کآن کلید در رضوان به خراسان یابم . خاقانی .ز آتشی کافتاد از حراق شب شمع در صحرای جان برکرد صبح...
-
اجباء
لغتنامه دهخدا
اجباء. [ اِ ] (ع مص ) بفروختن کشت پیش از آنکه بجای رسد. (تاج المصادر). فروختن کشت نارسیده . (منتهی الارب ): اَجباء الزرع ؛ فروخت آن را پیش از ظهور صلاح آن . (منتهی الارب ). من اجبی فقد اَربی (حدیث ) . (منتهی الارب ). || پنهان کردن . (تاج المصادر): اَ...
-
بضاعة
لغتنامه دهخدا
بضاعة. [ ب ِ ع َ ] (ع اِ) پاره ای از مال که بدان تجارت کنند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، بضائع. (از ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). بیاره ٔ کالا که بفروختن بفرستند. (مؤید الفضلاء). پاره ای مال که جدا کنند و بجایی فرستند برای تجارت . (ترجمان علامه ٔ ...
-
شید
لغتنامه دهخدا
شید. [ ش َ / ش ِ ] (از ع ، اِمص ) زرق و سالوسی و ساختگی . (برهان ). فریب ومکر و حیله و ریا و تزویر. (ناظم الاطباء). مکر و فریب . (غیاث ). شارلاتانی . (یادداشت مؤلف ) : بر سرت چندان زنیم ای بدصفات تا بگویی ترک شید و ترهات . مولوی .بس بجوشیدی ندیدی گر...
-
کاسموی
لغتنامه دهخدا
کاسموی . (اِ) کاسمو. موی خوک بود که کفشگران بر رشته بندند. (لغت فرس ). موی سبلت خوک و روباه باشد که کفشگران دارند. (صحاح الفرس ). موی خوک نر را گویند چه کاس بمعنی خوک نر هم آمده است بعضی گویند موی سبلت خوک است و آن را به عربی هلب خوانند و بعضی گفته ا...
-
حمیل
لغتنامه دهخدا
حمیل . [ ح َ ] (ع ص ) برداشته شده بسر و به پشت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). محمول . (اقرب الموارد). || پسرخوانده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || دعی . (اقرب الموارد). || بیگانه و غریب . || شراک نعل . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطبا...
-
جلب
لغتنامه دهخدا
جلب . [ ج َ ل َ ] (ع مص ) کشاندن ماشیه را از جایی بجای دیگر برای تجارت . || کشیده شدن . و این فعل لازم و متعدی استعمال شود. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). در حدیث است : لاجلب و لاجنب . فرود آمدن ساعی از جای دور و امر کردن خداوند ماشیه را تا ماشیه ...
-
ادیم
لغتنامه دهخدا
ادیم . [ اَ ] (ع اِ) چرم . || مطلق پوست دباغت داده . (غیاث اللغات ). چرم مهیا و ساخته :بیاورد پس مشکهای ادیم بگسترد بر وی همه زر و سیم . فردوسی .تا خبر شد سوی سیمرغ که بازان ترااز ادیم است بپای اندر بربسته دوال . فرخی .تا نکردند در بن چه سخت پاک نامد...
-
بازار
لغتنامه دهخدا
بازار. (اِ) در پهلوی واچار (در هوجستان واچار = سوق الاهواز. رجوع شود به خوزستان ) در پارسی باستان آباکاری مرکب از: آبا در سانسکریت سبها . بمعنی محل اجتماع و جزو دوم مصدر کاری ، بمعنی چریدن (دارمستتر، تتبعات ایرانی ج 2 ص 129، 131). گیلکی واچار . (نیز:...