کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بغرا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بغرا
/baqrā/
معنی
خوک نر؛ گراز.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بغرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] baqrā خوک نر؛ گراز.
-
بغرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] [قدیمی] boqrā نوعی آش که با خمیر آرد گندم تهیه میشود؛ آش رشته؛ بغراخانی.
-
بغرا
لغتنامه دهخدا
بغرا. [ ب َ ](اِ) خوک نر باشد و بعربی خنزیر گویند. (برهان ) (هفت قلزم ) (از ناظم الاطباء) (مؤید الفضلاء). خوک نر و آنرا گراز نیز خوانند. (آنندراج ) (انجمن آرا) (از سروری ) (جهانگیری ). خو» نر. (غیاث ) (رشیدی ). و رجوع به شعوری ج 1 ورق 151 شود. || اش...
-
بغرا
لغتنامه دهخدا
بغرا. [ ب ُ ] (اِ) کلنگی را گویند که در وقت پرواز پیشاپیش همه ٔ کلنگها رود. (برهان ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از انجمن آرا) (از هفت قلزم ) (سروری ). کلنگ پیش رو کلنگان . (رشیدی ) (از فرهنگ نظام ) (از مؤید الفضلاء).
-
بغرا
لغتنامه دهخدا
بغرا. [ ب ُ ] (اِخ ) بغراخان نام پادشاهی بوده است از خوارزم . (برهان ). شهاب الدوله هارون بغراخان بن سلیمان از ایلک خانیه ٔ ترکستان (متوفی بین 383 و 384هَ . ق .). دیگر هارون بغراخان بن یوسف خضرخان از ایلک خانیه ٔ مشرق ترکستان (455؟-496). «طبقات سلاطی...
-
واژههای مشابه
-
تنگه ٔ بغرا
لغتنامه دهخدا
تنگه ٔ بغرا. [ ت َ گ َ / گ ِ ی ِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از برگ بغرا است . (از برهان ) (آنندراج ). رشته ای که بدان آش بغرا می سازند. (ناظم الاطباء) : قلیه صراف است و روغن مشتری در میانْشان تنگه ٔ بغرا خوش است . بسحاق اطعمه .رجوع به تنگه ...
-
واژههای همآوا
-
بقرا
لغتنامه دهخدا
بقرا. [ ب ُ ] (اِخ ) نام پادشاه خوارزم . (مؤید الفضلاء). رجوع به بغرا شود.
-
جستوجو در متن
-
بغراخانی
لغتنامه دهخدا
بغراخانی . [ ب ُ ] (اِ) بغرا. یک قسم آش که مخترع آن بغراخان پادشاه خوارزم بوده . (ناظم الاطباء) (از رشیدی ). رجوع به بغرا و بوغرا شود.
-
جام بورک
لغتنامه دهخدا
جام بورک . [ م ِ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کاسه ٔ آش بغرا. (ناظم الاطباء). رجوع به آش بغرا، ذیل کلمه ٔ آش در همین لغت نامه شود.
-
بقرا
لغتنامه دهخدا
بقرا. [ ب ُ ] (اِخ ) نام پادشاه خوارزم . (مؤید الفضلاء). رجوع به بغرا شود.
-
ابودلف
لغتنامه دهخدا
ابودلف . [ اَ دُ ل َ ] (ع اِ مرکب ) (اِخ ) خنزیر. (المزهر). خوک . کاس . بغرا.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن بغرا (امیر...). بدست محمودبن محمدبن ملکشاه سلجوقی کشته شد. رجوع به مجمل التواریخ والقصص ص 414 شود.