کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بضع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بزا
لغتنامه دهخدا
بزا. [ ب َ ] (نف ) وزا.(یادداشت بخط دهخدا). رجوع به بزیدن و وزیدن شود.
-
بزا
لغتنامه دهخدا
بزا. [ ب َ ] (ع اِمص )بَزی ̍. کجی پشت ، نزدیک سرین و یا مشرف شدن وسط پشت بر سرین یا بیرون آمدگی سینه و درآمدگی پشت یا بیرون آمدگی سرین . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ).
-
بذا
لغتنامه دهخدا
بذا. [ ب َ ] (از ع ، اِ) کلام بیهوده و قبیح . (یادداشت مؤلف ). بذاء. رجوع به بذاء شود.
-
بذء
لغتنامه دهخدا
بذء. [ ب َذْءْ ] (ع مص ) ناخوش دیدن حال کسی را و کراهیت داشتن از آن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || حقیر پنداشتن کسی را. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). || نکوهیدن . (منتهی الارب ) (ناظم ال...
-
بِضْعَ
فرهنگ واژگان قرآن
مقداري - پاره اي -عدد کمتر از ده (کلمه بضع در اعداد از سه تا نه را گويند )
-
جستوجو در متن
-
ابضاع
لغتنامه دهخدا
ابضاع . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ بُضع.
-
چند
واژگان مترادف و متضاد
۱. تاکی، تاچند، تا چهوقت ۲. تعدادی ۳. برابر، مساوی، معادل ۴. اند، اندک، بضع
-
مغالات
لغتنامه دهخدا
مغالات . [ م ُ ] (ع مص ) گران فروشی کردن : در مغالات بضاعت بضع مبالغتی نکنم . (مرزبان نامه ص 249). و رجوع به مغالاة شود.
-
بضاع
لغتنامه دهخدا
بضاع . [ ب َ ] (ع مص ) سیراب شدن از آب . بضوع . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بَضع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به مصادر مذکور شود.
-
ایدند
لغتنامه دهخدا
ایدند. [ دَ ] (ص ، ضمیر، اِ) به معنی انداست و آن عددی باشد مجهول که بده نرسد و آنرا بعربی بضع خوانند. (برهان ) (آنندراج ).اند است . (اوبهی ). آن شماری مجهول باشد که نامش دیدار نکرده باشند که چند است . (ازحاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). عدد نامعینی از س...
-
بضعة
لغتنامه دهخدا
بضعة. [ب َ / ب ِ ع َ ] (ع اِ) پاره ای از گوشت . و فی الحدیث : فاطمة بضعة منی ؛ ای جزو منی . ج ، بَضْع و بِضَعْ و بِضاع و بَضَعات . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). پاره ٔ گوشت . (السامی فی الاسامی ) (مهذب الاسماء) (ازفرهنگ نظام ). گوشت پاره ...
-
نزدیکی کردن
لغتنامه دهخدا
نزدیکی کردن . [ ن َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آرامش . مباضعه . بضاع . بضع. وقاع . مواقعه . مقاربت . جماع . مجامعت . مباشرت . آرامیدن با زن . آسودن با زن : بزرگان چون با زنی نزدیکی خواستندی کردن کمر زرین بر میان بستندی ... و گفتندی ... فرزند دلاور آید. (نور...
-
کدخدا شدن
لغتنامه دهخدا
کدخدا شدن . [ ک َ خ ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) زن گرفتن . تأهل کردن . بَضع. (یادداشت مؤلف ). شوهر شدن : چنان کودک نارسیده بجای یکی زن گزین کردو شد کدخدای . فردوسی . || با زن باکره آرمیدن شوی . (یادداشت مؤلف ).- کدخدا شدن داماد ؛ برداشتن شوی بکارت زن را...
-
مجامعت
لغتنامه دهخدا
مجامعت . [ م ُ م َ ع َ / م ُ م ِ ع َ ](ع اِمص ) مأخوذ از تازی ، بغل خوابی با زن که چالش ونیوتش و گان و گایان و گایه و سکند نیز گویند. (ناظم الاطباء). جماع . وقاع . مواقعه . نیک . مباشرت . مباضعت . مضاجعت . مقاربت . بُضع. بضاع . مماسّه . ملامسه . نزد...
-
بضوع
لغتنامه دهخدا
بضوع . [ ب ُ ] (ع مص ) بضوع کلام ؛ هویدا کردن کلام . (منتهی الارب ). فهمیدن کلام . (از اقرب الموارد). || هویدا شدن کلام . (منتهی الارب ). آشکار گشتن کلام . (از اقرب الموارد). || رسیدن اشک در چشم و نریختن آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || به س...