بضوع . [ ب ُ ] (ع مص ) بضوع کلام ؛ هویدا کردن کلام . (منتهی الارب ). فهمیدن کلام . (از اقرب الموارد). || هویدا شدن کلام . (منتهی الارب ). آشکار گشتن کلام . (از اقرب الموارد). || رسیدن اشک در چشم و نریختن آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || به ستوه آمدن از کسی . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سیراب شدن کسی از آب . (از منتهی الارب ) (ازناظم الاطباء) . بَضْعْ. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). و رجوع به این مصدر شود. بَضاع . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به بضاع شود. || خوی کردن پیشانی کسی . (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.