کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بسوی جلو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بسوی جلو
دیکشنری فارسی به عربی
فصاعدا
-
واژههای مشابه
-
بسوی جنوب
دیکشنری فارسی به عربی
جنوب
-
بسوی شرق
دیکشنری فارسی به عربی
باتجاه الشرق
-
بسوی دیگر
دیکشنری فارسی به عربی
انتهي
-
بسوی خاور رفتن
دیکشنری فارسی به عربی
شرق
-
توجه بسوی خاور
دیکشنری فارسی به عربی
وجه
-
بسوی درون کشیدن
دیکشنری فارسی به عربی
انطوائي
-
جستوجو در متن
-
onward
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به سمت جلو، به جلو، به پیش، بجلو، بسوی جلو
-
فصاعدا
دیکشنری عربی به فارسی
از حالا , دور از مکان اصلي , جلو , پيش , پس , اين کلمه بصورت پيشوند نيز بامعاني فوق بکارميرود , تمام کردن , بيرون از , مسير ازاد , بسوي جلو , به پيش , بجلو
-
فر
لغتنامه دهخدا
فر. [ ف َ / ف ِ ] (پیشوند) پیشوند است بمعنی پیش ، جلو، بسوی جلو، و غیره ، چنانکه در کلمات فرخجسته ، فرسوده ، فرمان . در پارسی باستان و اوستا: فْرَ ، ارمنی : هْرَ ، هندی باستان : پْرَ . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ).
-
ادباره
لغتنامه دهخدا
ادباره . [ اِ رَ ] (ع اِ) پوستی است از گوش شتر و جز آن که ببرند و بسوی پس بیاویزند، مقابل اقباله که پوست آویخته بسوی جلو است . پاره ای پوست که از گوش درآویخته باشد. (مؤید الفضلاء) (آنندراج ).
-
کراع الغمیم
لغتنامه دهخدا
کراع الغمیم . [ ک ُ عُل ْ غ َ] (اِخ ) نام وادیی میان مکه و مدینه . (ناظم الاطباء). وادیی است میان حرمین بر دو منزل از مکه . (منتهی الارب ). موضعی است به ناحیه ٔ حجاز میان مکه و مدینه جلو عُسفان در هشت میلی . این کراع کوهی سیاه است در جانب حرة که بسوی...
-
فرتاک
واژهنامه آزاد
آینده. فر. [ ف َ / ف ِ ] (پیشوند) پیشوند است بمعنی پیش ، جلو، بسوی جلو، و غیره ، چنانکه در کلمات فرخجسته ، فرسوده ، فرمان . در پارسی باستان و اوستا:فْرَ ۞ ، ارمنی:هْرَ ۞ ، هندی باستان:پْرَ ۞ . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). تاک . [ ک َ ] (ع اسم اشاره )...