کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برخوانده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برخوانده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] ← مخاطب تماس
-
واژههای مشابه
-
connected line identification presentation, COLP
برخواندهنمایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] خدماتی که مشاهدۀ شمارۀ مشترک برخوانده و اطلاعات نشانی فرعی او را برای مشترک برخوان میسر کند
-
connected line identification restriction, COLR
منع برخواندهنمایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] خدماتی که مشترک برخوانده با استفاده از آن میتواند مانع از نمایش شماره و اطلاعات نشانی فرعی خود برای مشترک برخوان شود
-
جستوجو در متن
-
called party
مخاطب تماس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] فردی که تماس مخابراتی را دریافت میکند متـ . مخاطب 2، برخوانده
-
malicious call identification
مزاحمیابی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] خدماتی که در آن بنا به تقاضای مشترک برخوانده میتوان ازطریق شبکه، شمارۀ مشترک برخوان را بهعنوان مزاحم شناسایی و ثبت کرد
-
sub-addressing
فرعیگیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] خدماتی که مشترک برخوانده با استفاده از آن میتواند ظرفیت نشانیدهی خود را با افزودن ارقام دیگری بر شمارۀ اصلی افزایش دهد
-
ورنامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹برنامه› [قدیمی] varnāme سرنامه؛ عنوان: ◻︎ چو زآن نامه ورنامه برخواندهاند / سخنهای نغزش برافشاندهاند (فردوسی: رشیدی: ورنامه).
-
challenge and reply system
سامانۀ چالش ـ پاسخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] سامانهای برای اصالتسنجی ارتباط دو سامانه و امکان دسترسی آنها به یکدیگر که در آن پایانۀ برخوانده با رشتهکد ویژهای، شبیه کدِ بهکاررفته در درخواست پایانۀ برخوان، خود را معرفی میکند
-
ذوالقرنین
لغتنامه دهخدا
ذوالقرنین . [ ذُل ْ ق َ ن َ ] (اِخ ) (سفر...) در کشف الظنون (ج 2 ص 26) ردیف حرف سین «سفر ذوالقرنین » بی توضیحی آمده است و باز در ج 1 ص 433 ضمن کتب علم الحروف و سیمیا هم «سفر ذوالقرنین » را نام میبرد و در اقبالنامه یا خردنامه ٔ نظامی چ وحید ص 37 «سفر ...
-
دست افشاندن
لغتنامه دهخدا
دست افشاندن . [ دَ اَ دَ ] (مص مرکب ) رقص . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). رقص کردن . (غیاث ) (آنندراج ) انجمن آرا). کنایه از رقاصی کردن . (برهان ). دست فشاندن . دست برافشاندن . || اعراض کردن . رد کردن : دست بوسم که گلین رطل دهد یار مراگر دهد جام زرم...
-
خانه فروش
لغتنامه دهخدا
خانه فروش . [ ن َ / ن ِ ف ُ ] (نف مرکب ) فروشنده ٔ خانه . (شرفنامه ٔ منیری ) : می توان گفت که حاجی شده ای بعد طواف خانه ٔ کعبه اگر خانه فروشت بکند. حسن بیک رفیع (از آنندراج ). || فروشنده ٔ خانه از مفلسی . مفلس . (آنندراج ). || دلال . || غارتگر. خانه ...
-
طغرا
لغتنامه دهخدا
طغرا. [ طُ ] (ع اِ) طُغْری ̍. القابی باشد که بر سر فرمان پادشاهان مینویسند، و در قدیم خطی بوده است منحنی که بر سر احکام ملوک میکشیده اند. (برهان ). نوعی از خط پیچیده ٔ حروف که به آن خط بر فرمان پادشاهان القاب نویسند. ظاهراً این لفظ ترکی است ، در مناظ...
-
تارابی
لغتنامه دهخدا
تارابی . (اِخ ) محمود، منسوب به تاراب بخارا. جوینی در تاریخ جهانگشای در ذکر خروج تارابی آرد: در شهور سنه ٔ ست ّوثلثین وستمائة قِران ِ نَحْسَین بود در برج سرطان ، منجمان حکم کرده بودند که فتنه ای ظاهر شود و یمکن مبتدعی خروج کند. بر سه فرسنگی بخارا دیه...