کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدفکر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بدفکر
مترادف و متضاد
بدسگال، بدرای، بداندیشه، بدنیت، بداندیش ≠ خوشفکر
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بدفکر
واژگان مترادف و متضاد
بدسگال، بدرای، بداندیشه، بدنیت، بداندیش ≠ خوشفکر
-
جستوجو در متن
-
تاریک رای
لغتنامه دهخدا
تاریک رای . (ص مرکب ) رای تاریک . بدفکر. بداندیشه . بدگمان .
-
بدرای
واژگان مترادف و متضاد
۱. بداندیشه، بدسگال، بداندیش، بدخواه، بدفکر، وارونهرای ≠ نیکرای، خوشفکر ۲. بدخواه، بداندیش ۳. دشمن، عدو
-
بداعتقاد
لغتنامه دهخدا
بداعتقاد. [ ب َ اِ ت ِ ] (ص مرکب )آنکه اعتقادش بد است . بداندیشه . بدفکر : چون وزیر ماکِربداعتقاددین عیسی را بدل کرد از فساد. مولوی .به نیت غزا و جهاد کفار بداعتقاد بکنار دریای گنگ رفته . (حبیب السیر ج 3 ص 155).
-
بداندیشه
لغتنامه دهخدا
بداندیشه . [ ب َ اَ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) بداندیش . بدفکر. بدخیال . بدگمان . بدسگال . که اندیشه ٔ بد در سر پرورد. ج ، بداندیشگان : هنرپرور و راد وبخشنده گنج از این تخمه هرگز نبد کس به رنج نهادند بر دشمنان باژ و ساوبداندیشگان بارکش همچو گاو. فردوسی .چ...