کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدعه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بدعه
لغتنامه دهخدا
بدعه . [ ب ِ ع َ ] (ع اِ) بدعت . بدعة : بقمع کردن فرعون بدعه موسی وارقلم در آن ید بیضاش مار می سازد. خاقانی .نوبتی ِ بدعه را قهر تو برّد طناب صیرفی ِ شرع را قدر تو زیبد امین . خاقانی .و رجوع به بدعة و بدعت شود.
-
واژههای مشابه
-
بدعة
لغتنامه دهخدا
بدعة. [ ب ِ ع َ ] (ع اِ) هر آنچه اختراع شود نه بر مثالی که قبلاً بوده باشد. (از اقرب الموارد). نوآورد. (مهذب الاسماء). نو. بدیع. بدع . (نصاب الصبیان از یادداشت مؤلف ). || رسم نو در دین بعد اکمال آن و هر چه در دین بعد از حضرت پیغمبر و ائمه علیهم الصل...
-
بدعة
دیکشنری عربی به فارسی
مد زودگذر , هوس , کفر , ارتداد , الحاد , بدعتکاري , فرقه , مسلک خاص
-
واژههای همآوا
-
بداح
لغتنامه دهخدا
بداح . [ ب َ ] (ع اِ) زمین فراخ و یا فراخ و نرم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). زمین فراخ . (از اقرب الموارد). زمین فراخ و خالی . (مهذب الاسماء). ج ، بُدُح . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
بداح
لغتنامه دهخدا
بداح . [ ب ِ ] (ع اِ) ج ِ بِدْح . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به بدح شود.
-
بداه
لغتنامه دهخدا
بداه . [ ب ِ ] (ع مص ) مبادهة. (منتهی الارب ). ناگاه گرفتن کسی را. (آنندراج ). و رجوع به مبادهة شود.
-
جستوجو در متن
-
مد زودگذر
دیکشنری فارسی به عربی
بدعة
-
بدعتکاری
دیکشنری فارسی به عربی
بدعة
-
مسلک خاص
دیکشنری فارسی به عربی
بدعة
-
ارتداد
دیکشنری فارسی به عربی
ارتداد , بدعة , شجب
-
فرقه
دیکشنری فارسی به عربی
بدعة , طائفة , فئة
-
الحاد
دیکشنری فارسی به عربی
الحاد , بدعة , خطا , وثنية