کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدرقگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بدرقگی
لغتنامه دهخدا
بدرقگی . [ ب َ رَ ق َ / ق ِ ] (حامص ) نگهبانی . حفاظت . خفارة؛ بدرقگی . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
استخفار
لغتنامه دهخدا
استخفار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) خفارت خواستن از کسی . (منتهی الارب ). بدرقگی خواستن .
-
خفاره
لغتنامه دهخدا
خفاره . [ خ ُ / خ ِ / خ َ رَ ] (ع اِ) عهد و پیمان . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). || پناه . (منتهی الارب )(از تاج العروس ). || مزد بدرقگی و نگاهبانی . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
-
خفارت
لغتنامه دهخدا
خفارت . [ خ ِ رَ ] (ع اِ) مزد بدرقگی . مزد نگاهبانی . (یادداشت بخط مؤلف ). خفارة. رجوع به خفاره در این لغت نامه شود : کار او بدان رسید که بخفارت کاروانها و تجار بازایستاد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). مخالفت آغاز کرد وکسانی را که بر سبیل خفارت و از برای ...