خفارت . [ خ ِ رَ ] (ع اِ) مزد بدرقگی . مزد نگاهبانی . (یادداشت بخط مؤلف ). خفارة. رجوع به خفاره در این لغت نامه شود : کار او بدان رسید که بخفارت کاروانها و تجار بازایستاد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). مخالفت آغاز کرد وکسانی را که بر سبیل خفارت و از برای تسلیم بلاد و قلاع مشروط در صحبت او بودند محبوس کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). جمعی از خواص خدم خویش بر او گماشت تا بر سبیل خفارت ملازمت او می نمود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.