کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بحبوحة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بحبوحة
لغتنامه دهخدا
بحبوحة. [ ب ُ ح َ ] (ع اِ) میان و وسط هر چیزی . (ناظم الاطباء). وسط مکان .اصل و میان چیزی . بحبوح . (منتهی الارب ).- بحبوحةالجنة ؛ میان بهشت . (مهذب الاسماء): من سره ان یسکن بحبوحة الجنة فلیلزم الجماعة. (حدیث ).- بحبوحةالدار ؛ میان سرای . خیاره . (تا...
-
واژههای مشابه
-
بحبوحه
واژگان مترادف و متضاد
۱. اوج، گرماگرم، گیرودار، حین ≠ آغاز ۲. میان، میانهکار، وسط
-
بحبوحه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: بحبوحَة] bohbu(o)he ۱. میان و وسط چیزی یا امری.۲. [قدیمی] میان خانه.
-
بحبوحه
فرهنگ فارسی معین
(بُ حِ) [ ع . ] ( اِ.) میان ، وسط .
-
جستوجو در متن
-
میان
واژهنامه آزاد
بحبوحه.
-
گرماگرم
واژگان مترادف و متضاد
اوج، بحبوحه
-
گیرودار
فرهنگ فارسی معین
(رُ) (اِ.) بحبوحه ، هنگامه .
-
هیر و ویر
فرهنگ گنجواژه
حیص و بیص، بحبوحه کار.
-
بحابح
لغتنامه دهخدا
بحابح . [ ب َ ب ِ ] (ع اِ) ج ِ بحبوحه . میان سراها. (ناظم الاطباء). و رجوع به بحبوحه شود.
-
گیراگیر
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - بحبوحه ، لحظة حساس .
-
کوران
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - جریان ، بحبوحه . 2 - جریان هوا.
-
گرماگرم
فرهنگ فارسی معین
( ~. گَ) (ق .) 1 - بحبوحه . 2 - در حال گرمی .
-
گیرودار
واژگان مترادف و متضاد
۱. بحبوحه، حیصوبیص، گیراگیر، هنگامه ۲. پیکار، جدال