کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بتة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بتة
لغتنامه دهخدا
بتة. [ ب َت ْ ت َ ] (اِخ ) قریه ای در بلنسیه . (از معجم البلدان ).ابوجعفر ادیب منسوب به آن است . (از ناظم الاطباء).
-
بتة
لغتنامه دهخدا
بتة. [ ب َت ْ ت َ ] (ع مص ) بریدن و قطع کردن . || عاجز کردن کسی را ازرسیدن به قافله . (منتهی الارب ). || بریده شدن . || فروماندن در راه . (منتهی الارب ).- || سکران لایبت امراً؛ یعنی بحیثی مست است که قطع و یکسو نمی کند کار را. (از منتهی الارب ) (از اق...
-
بتة
لغتنامه دهخدا
بتة. [ ب َت ْ ت َ ] (هندی ، اِ) دستور فوق العاده ٔ سپاه در میدان جنگ . || جزر. مقابل مد. (ناظم الاطباء).
-
بتة
لغتنامه دهخدا
بتة. [ ب ِ ت َ ] (ع مص ) جای گرفتن . مقیم شدن . (منتهی الارب ).
-
واژههای مشابه
-
بته
واژگان مترادف و متضاد
بوته
-
بته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) botte = بوته١
-
بته
فرهنگ فارسی معین
(بُ تِّ) ( اِ.) نک بوته . ؛ از زیر ~ درآمدن بی اصل و نسب بودن .
-
بته
لغتنامه دهخدا
بته . [ ب َ ت َ ] (اِ) سنگی است که در روی آن بعضی چیزها صلایه نمایند. بتو نیز گویند. (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 193). سنگی باشد که بدان داروها سایند. مقمع. (برهان قاطع) (آنندراج ). دسته ٔهاون . (ناظم الاطباء). || پلو ساده و خشک .بده . (از فرهنگ شعوری )....
-
بته
لغتنامه دهخدا
بته . [ ب ُت ْ ت َ / ت ِ ] (اِ) بوته . گیاه کوتاه بالا. درخت کوتاه . هرگیاه که ساق محکم ایستاده ندارد. نباتی میان درختک و گیاه . درختچه . هر گیاه که تنه و ساقه ٔ شخ و سطبر و راست ندارد.درختچه با شاخهای بسیار نزدیک به زمین . || نبات بی ساق : بته ٔ خیا...
-
بته
دیکشنری فارسی به عربی
اجمة
-
بُتَّه
لهجه و گویش بختیاری
botta بوته خار.
-
بُته
لهجه و گویش تهرانی
گیاه کوتاه
-
گل بته
لغتنامه دهخدا
گل بته . [ گ ُ ب ُ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) گل و بوته . و با کشیدن و انداختن ترکیب شود. کشیدن یا انداختن شکل گل و بوته در پارچه یا کاغذ یا چیز دیگر. رجوع به گل و بوته شود.
-
بته جقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. ترکی] but[t]ejeq[q]e نوعی نقش به شکل سرو خمیده که بر روی پارچه، فرش، و مانندِ آن به کار میرود.