بته . [ ب ُت ْ ت َ / ت ِ ] (اِ) بوته . گیاه کوتاه بالا. درخت کوتاه . هرگیاه که ساق محکم ایستاده ندارد. نباتی میان درختک و گیاه . درختچه . هر گیاه که تنه و ساقه ٔ شخ و سطبر و راست ندارد.درختچه با شاخهای بسیار نزدیک به زمین . || نبات بی ساق : بته ٔ خیار، بته ٔ هندوانه ، بته ٔ کدو. || گون : در چهارشنبه سوری بته می سوزانند.
- امثال :
ما که از زیر بته در نیامده ایم ؛ یعنی دارای اصل و نسب هستیم .
|| خار. آدور. ورکار. (السامی ) : چون قابیل هابیل را بکشت ، درختانی که در مکه بود بته برآورد و میوه ها ترش شد و آب تلخ شد. (از تفسیر ابوالفتوح رازی ج 2 ص 138س 15). || نقش بر جامه ؛ بته جقه ، نوعی گل که روی پارچه های ترمه و قلمکار پدید آرند. شال ترمه ای که نقش سرو خمیده سر دارد.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.