کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باور گشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خوش باور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xošbāvar ویژگی کسی که خبر یا سخنی را زود باور میکند؛ سادهدل؛ سادهلوح؛ زودباور.
-
هم باور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) hambāvar همعقیده.
-
declinist
افولباور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] فرد معتقد به افولباوری
-
باور کردنی
دیکشنری فارسی به عربی
محتمل , مقبول , من المحتمل , موثوق به
-
دیر باور
دیکشنری فارسی به عربی
مرتاب
-
باور کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اعتقد
-
باور کردن
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: bâvar bekeri طاری: bâvar kard(mun) طامه ای: bâver kardan طرقی: bâvar kardmun کشه ای: bâvar kardmun نطنزی: bâver kardan
-
باور نکردنی
دیکشنری فارسی به عربی
لا يصدق , مدهش , معيب
-
خوش باور
دیکشنری فارسی به عربی
سريع التصديق
-
غیر قابل باور
فرهنگ واژههای سره
باورنکردن
-
plausible futures
آیندههای باورپذیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آیندهپژوهی و آیندهنگری] آیندههای ممکنی که با توجه به دانش امروزی بشر تحققپذیر است
-
food fallacy
باور نادرست غذایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] تصورات نادرست از غذاها و خواص آنها
-
ادم ساده لوح و زود باور
دیکشنری فارسی به عربی
نورس
-
جستوجو در متن
-
جایگیر شدن
لغتنامه دهخدا
جایگیر شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مقررشدن . استوار شدن . مستقر شدن . جاگیر شدن . || محترم بودن . درمقام عالی بودن . (ناظم الاطباء). - جایگیر شدن در دل کسی ؛ مورد پسند او شدن . محبوب او شدن . - جایگیر شدن در دماغ کسی ؛ فکر او را بخود مشغول داشتن . ...
-
متقاعد
لغتنامه دهخدا
متقاعد. [ م ُ ت َ ع ِ ] (ع ص ) فرهنگستان ایران «بازنشسته » را بجای این کلمه پذیرفته است . رجوع به واژه های نو فرهنگستان ایران و بازنشسته و بازنشستگی شود.- متقاعد شدن ؛ بازنشسته شدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || آن که پذیرفت گفته ای را که از پیش ...