کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بالش تکیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
bolster
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تقویت کردن، بالش، متکا، با بالش نگهداشتن، پشتی کردن، تکیه دادن
-
bolsters
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بولسترها، بالش، متکا، تقویت کردن، با بالش نگهداشتن، پشتی کردن، تکیه دادن
-
مسورة
لغتنامه دهخدا
مسورة. [ م ِس ْ وَ رَ ] (ع اِ) تکیه جای چرمین . (منتهی الارب ) (آنندراج ). تکیه گاه چرمین . متکای چرمین . (ناظم الاطباء). بالش چرمین . (مهذب الاسماء). بالش نشستنی . نهالیچه . (زمخشری ). بالش چرمین . (مهذب الاسماء). بالش تکیه . ج ، مساور. و رجوع به مس...
-
مسندة
لغتنامه دهخدا
مسندة. [ م ِ ن َ دَ ] (ع اِ) مُسنَدة. بالش پشت . بالش پس پشت . بالش بزرگ . بالش تکیه . (زمخشری ).
-
زرابی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: زَرابیّ] [قدیمی] zarābi آنچه که بر آن تکیه دهند؛ بالشها.
-
bolstered
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تقویت شده، تقویت کردن، با بالش نگهداشتن، پشتی کردن، تکیه دادن
-
bolstering
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تقویت، تقویت کردن، با بالش نگهداشتن، پشتی کردن، تکیه دادن
-
متکا
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ کّ) [ ع . ] (اِ.) بالش ، تکیه گاه .
-
کوسن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: coussin] kusan بالش کوچک تزیینی که برای تکیه دادن روی مبل یا کاناپه گذاشته میشود.
-
لمیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدرلازم) lamidan ۱. لم دادن؛ تکیه دادن.۲. پشت دادن به بالش و دراز کشیدن.
-
توسد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tavassod ۱. بالش زیر سر نهادن؛ چیزی را برای خود بالین ساختن.۲. تکیه کردن.
-
بالشک
لغتنامه دهخدا
بالشک . [ ل ِ ش َ ] (اِ مصغر) مصغر بالش . بالش کوچک . (ناظم الاطباء). مصغر بالش باشد. (برهان قاطع) (شرفنامه ٔ منیری ).تکیه . (آنندراج ). متکا. بالشتچه . بالشجه . بالشتک .
-
تکاءة
لغتنامه دهخدا
تکاءة. [ ت ُ ک َ ءَ ] (ع اِ)تکیه جای و چوبدستی . (منتهی الارب ). پشتیبان و تکیه گاه و عصا و توشک و متکا. (ناظم الاطباء). آنچه بر آن تکیه کنند از عصا و جز آن ، چون شمشیر و کمان . (از اقرب الموارد). بالش تکیه . (مهذب الاسماء). تکیه جای . (صراح اللغة). ...
-
مستأجز
لغتنامه دهخدا
مستأجز. [ م ُ ت َءْ ج ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استیجاز. بر وساده خم شونده و بر بالش تکیه نکننده . (منتهی الارب ). کسی که بر بالش خم شود و بر آن تکیه نکند، و گویند کسی که از وساده دور شود. (اقرب الموارد). رجوع به استئجاز و استیجاز شود.
-
تکیه گه
لغتنامه دهخدا
تکیه گه . [ ت َ ی ِ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) مخفف تکیه گاه . جای پشت دادن و تکیه کردن . محل تکیه . متکاء : صحراش باغ و زیر نهفتش دربر تختهاش تکیه گه حورا. ناصرخسرو.خواجه از باد تکیه گه کرده بالش از بالش پراکنده . خاقانی .بلکه تن عرش بالشی است مربعتکیه گه ...