کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باعة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
باعة
لغتنامه دهخدا
باعة. [ ع َ ] (ع اِ) صحن سرای . (آنندراج ).- باعةالدار ؛ صحن سرای . (منتهی الارب ). ساحتها. (تاج العروس ). || ناودان بام خانه . (ناظم الاطباء).
-
باعة
لغتنامه دهخدا
باعة. [ ع َ ] (ع ص ، اِ) جمع بایع بمعنی فروشنده .- باعةالعطر ؛ بوی فروشان . (یادداشت مؤلف ) : و باعةالعطر بالدیار المصر یعرفونه بکف النسر. (ابن البیطار). و باعةالعطر بالاندلس و بمصر ایضاً یعرفون ورقه [ ورق اکلیل الجبل ] . (ابن البیطار).
-
واژههای همآوا
-
بائت
فرهنگ فارسی معین
(ئِ) [ ع . ] (ص .) آن چه شبی بر آن گذشته باشد (از گوشت و نان و غیره )، شب مانده ، بیات ؛ مق . تازه .
-
بائت
لغتنامه دهخدا
بائت . [ ءِ ] (ع ص ) آب شبینه و سردو نان شبینه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نان و خوراک یکشبه . (قطر المحیط). آنچه شب گذاشته شده باشد از گوشت و نان و غیر آن : الغاب ّ؛ البائت من الخبز و الطعام . (قطر المحیط). بیات ، ضد تازه : و خبزه (خبز السلت )مادام...
-
بائة
لغتنامه دهخدا
بائة. [ ءَ ] (ع مص ) باء. مباءة. نکاح . مباشرت . آرامش با. جماع . || (اِ) جای باش . منزل . (مهذب الاسماء). || آنجا که اشتر شب گذارد. (مهذب الاسماء).
-
جستوجو در متن
-
غذرمة
لغتنامه دهخدا
غذرمة. [ غ َ رَ م َ ] (ع مص ) به گزاف فروختن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). غذرمه ، باعه جزافاً کغذمرة بتقدیم المیم . (اقرب الموارد). || آمیختن سخن . (منتهی الارب ) (آنندراج ): غذرم الکلام ؛ اختلط. (اقرب الموارد).
-
زاعة
لغتنامه دهخدا
زاعة. [ ع َ ] (ع اِ) شرطگان و آن جمع است مانند ساده و باعة. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). گروه سرهنگان . (ناظم الاطباء). و رجوع به نشوء اللغه ص 94 شود. || آن جماعت از لشکر که برای پیکار دشمن اول [ زود ] آماده شوند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و ر...
-
نساءة
لغتنامه دهخدا
نساءة. [ ن ُ ءَ ] (ع اِ) تأخیر. (از المنجد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). درنگ . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). تأجیل . نسیئة. (المنجد). || باعه بنساءة؛ به نسیه خرید آن را. (ناظم الاطباء). رجوع به نسیئة شود.
-
بائع
لغتنامه دهخدا
بائع. [ ءِ ] (ع ص ) گام فراخ نهنده . (از منتهی الارب ). بچه ٔ آهو که گام فراخ نهد در رفتن . ج ، بوع . || ساعی و نمّام . (منتهی الارب ). || فروشنده . (منتهی الارب ). || خرنده . ج ، باعة. (منتهی الارب ). || امراءة بائع؛زن رواج یافته به حسن و جمال خویش ...
-
بایع
لغتنامه دهخدا
بایع. [ ی ِ ] (ع ص ، اِ) بائع، از مصدر بیع. فروشنده . برابر مشتری . (آنندراج ). پرداخت کننده ٔ بها در برابر کالای فروخته شده . (از اقرب الموارد). ج ، باعه . (از تاج العروس ). || خریدار. خرنده . (آنندراج ). مشتری . تحویل دهنده ٔ کالا در برابر بها به خ...
-
جرزة
لغتنامه دهخدا
جرزة. [ ج ُ زَ ] (ع اِ) دسته و بافه ٔ ینجه . (ناظم الاطباء). بند اسپست و مانند آن . (منتهی الارب ). بند و دسته ٔ اسپست و مانند آن . (از اقرب الموارد). و در تداول عوام بر بسته های بزرگ گندم خشک و حبوب اطلاق کنند. (از حاشیه ٔ متن اللغة). یقال : جاء بجر...
-
غذیمة
لغتنامه دهخدا
غذیمة. [ غ َ م َ ] (ع ص ، اِ) زمینی که گیاه غَذَم رویاند. || چاه گشاده . (منتهی الارب ) (آنندراج ):بئر غذیمة؛ واسعة. ج ، غذائم . (اقرب الموارد). || دریا. (لسان العرب ). || الق فی غذیمته ماشئت ؛ ای فی رحب باعه و صدره . (از منتهی الارب )(اقرب الموارد)....
-
غذمرة
لغتنامه دهخدا
غذمرة. [ غ َ م َ رَ ] (ع اِ) خشم و فریاد و اضطراب آواز، وقت خصومت ، یقال : سمعت لفلان غذمرة؛ ای صخباً. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، غذامیر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). با خود دندیدن . || آمیزش سخن و بانگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اختلاط الکلا...