کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بازیافتی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بازیافتی
/bāzyāfti/
معنی
آنچه از طریق بازیافت بهدست آمده است.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بازیافتی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به بازیافت) (اقتصاد) bāzyāfti آنچه از طریق بازیافت بهدست آمده است.
-
بازیافتی
لغتنامه دهخدا
بازیافتی . (حامص مرکب )پول بازیافتی . به دست کردن چیزی از وجهی سوخت شده ومانند آن (یادداشت مؤلف ). آنچه پس از هلاک و اضمحلال و سوخت شدن به دست آید. گمشده ٔ بار دیگر یافته : هر چه از او وصول شود بازیافتی است . (یادداشت مؤلف ).
-
واژههای مشابه
-
recycled material
مادۀ بازیافتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] مادهای که در نتیجۀ بازیافت به دست میآید و در تولید یک محصول به جای مادۀ خام یا اولیه به کار میرود
-
جستوجو در متن
-
recidive
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازیافتی
-
کاشک
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [قدیمی] kāšk = کاش۱: ◻︎ کاشک تنم بازیافتی خبر دل / کاشک دلم بازیافتی خبر تن (رابعهبنتکعب: شاعران بیدیوان: ۷۵).
-
کاشک
لغتنامه دهخدا
کاشک . (ق ) کاش . مخفف کاشکی . ای کاش که . کاش که . کاش کی . کاچ : کاشک آن گوید که باشد بیش نه بر یکی بر چند نفزاید فره . رودکی .کاشک هرگز این سودا در دیگ سویدا نپختمی . (سندبادنامه ص 307).کاشک تنم بازیافتی خبر دل کاشک دلم بازیافتی خبر تن کاشک من از ...
-
شکر کردن
لغتنامه دهخدا
شکر کردن . [ ش ُ ک َ دَ] (مص مرکب ) سپاس گفتن . ثنا گفتن . سپاس نعمت خدای تعالی و جز وی کردن . (از یادداشت مؤلف ) : شکر کن شکر خداوند جهان را که بداشت به تو ارزانی بی سعی کس این ملک قدیم . ابوحنیفه ٔ اسکافی (از تاریخ بیهقی ).نماز شام ابوالقاسم به خا...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی دؤاد فرج بن جریربن ملک بن عبداﷲبن عبادبن سلام بن عبدهندبن لخم بن مالک بن قیض بن منعةبن برجان بن دوس بن الدّئل بن امیّةبن حذیفةبن زهربن ایادبن نزاربن معدبن عدنان الأیادی القاضی . او بمروّت و عصبیت معروف و وی را با معت...