کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بازگشادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بازگشادن
لغتنامه دهخدا
بازگشادن . [ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) گشادن . گشودن . مفتوح کردن . (ناظم الاطباء). باز کردن : هم آنگه در دژ گشادند بازبرهنه شد آن روی پوشیده راز. فردوسی .در قلعه بازگشادند و خود را در خدمت رکاب سلطان در خاک انداختند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 274).چون بازگشا...
-
واژههای مشابه
-
رو بازگشادن
لغتنامه دهخدا
رو بازگشادن . [ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) رو باز کردن . روی گشاده کردن . گشودن نقاب و حجاب از چهره : در روی تو گفتم سخنی چند بگویم رو بازگشادی و در نطق ببستی . سعدی .و رجوع به روباز کردن شود.
-
جستوجو در متن
-
ارضاک
لغتنامه دهخدا
ارضاک . [ اِ ] (ع مص ) فروخوابانیدن چشم را و بازگشادن . (منتهی الأرب ).
-
تفکیک
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) از هم جدا کردن ، بازگشادن . 2 - (اِمص .) جدایی ، گشودگی . 3 - گرفتن سند جداگانه برای بخشی از یک ساختمان .
-
واگشادن
لغتنامه دهخدا
واگشادن . [ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) گشادن . بازگشادن : چون زلزله ریزد آب سایددرزی ز خریطه واگشاید. نظامی .|| حل کردن : تسنیه ؛ واگشادن و آسان کردن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
افتکاک
لغتنامه دهخدا
افتکاک . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) از گرو بیرون آوردن گروی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). گرو بازستدن . (تاج المصادر بیهقی ). خلاص کردن . جدا شدن . فک . بازگشادن . (یادداشت بخط مؤلف ). || در فقه عبارتست از منحل ساختن عقد رهن با یکی از موجبات...
-
لف ء
لغتنامه دهخدا
لف ء. [ ل َف ْءْ ] (ع مص ) لفاء. بازکردن پوست آن را و برهنه نمودن و بازگشادن . || بازکردن باد ابر را از هوا. || بازکردن گوشت از استخوان . (منتهی الارب ). گوشت از استخوان و پوست از چوب بازکردن . (تاج المصادر). || به عصا زدن . || زدن . || برگردانیدن و ...
-
باز
لغتنامه دهخدا
باز. (پیشوند) بر سر افعال می آید و همان معانی یا مفاهیم دیگری را به فعل می بخشد. ناظم الاطباء نویسد: چون این کلمه را بر سر فعل درآورند معنی تکرار صدور به آن میدهد و یا در معانی آن تغییری وارد میکند - انتهی . و گاه نیز زاید بنظر میرسد: بازآزردن . بازآ...
-
دشنام
لغتنامه دهخدا
دشنام . [ دُ ] (اِ مرکب ) (از: دش = دژ، بد + نام ) لغةً به معنی اسم بد. در پهلوی ، دوشنام ، به معنی با نام بد، شهرت بد. (حاشیه ٔ معین بر برهان ). در اصل دشت نام است ، دُشت به معنی زشت و نام عبارت از القاب و خطاب . (غیاث ). نام زشت و فحش و سرزنش و طعن...
-
گشادن
لغتنامه دهخدا
گشادن . [ گ ُ دَ] (مص ) پهلوی ویشاتن ، سانسکریت وی -سا (آزاد کردن ،باز کردن ). در پهلوی ویشات ، ظاهراً از وی -شا ، سانسکریت وی + شا (باز کردن ،آزاد کردن ) (= های اوستایی + وی ، کردی وشین (جدا شدن [ میوه از درخت ] افتادن و ریختن [ مو از بدن ])دزفولی و...