لف ء. [ ل َف ْءْ ] (ع مص ) لفاء. بازکردن پوست آن را و برهنه نمودن و بازگشادن . || بازکردن باد ابر را از هوا. || بازکردن گوشت از استخوان . (منتهی الارب ). گوشت از استخوان و پوست از چوب بازکردن . (تاج المصادر). || به عصا زدن . || زدن . || برگردانیدن و مایل کردن از رأی کسی را. || غیبت کردن . || دادن حق کسی را. || باقی ماندن . لَفِی َٔ؛ باقی ماند. (منتهی الارب ). لفی ٔ الشی ٔ و لفاً؛ بقی َ. (اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.