کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بارانی کرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
temperate rain forest
جنگل بارانی معتدله
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] نوعی جنگل بارانی که در مناطق معتدله میروید
-
جستوجو در متن
-
بارابی
لغتنامه دهخدا
بارابی .(اِخ ) ابوزکریا یحیی بن احمد ادیب بارابی ، منسوب به باراب یا فاراب . یکی از پیشوایان متتبع در لغت . وی کتاب المصادر را در لغت تألیف کرده است و از ابوعبدالرحمن عبداﷲبن عبیداﷲبن شُریح بخاری حدیث کرد و حسن بن منصور مقری ... از وی روایت دارد. (ا...
-
کولا
لغتنامه دهخدا
کولا. (اِ) زبان کردان بود بارانی گوید... (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 16) (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). گمان می کنم به کاف تازی مفتوح (کَولا) باشد و با اینکه در نسخه ٔ فرهنگ اسدی ، نخجوانی یکی دو بار دیگر به بارانی تصادف می شود...
-
نیسانی
لغتنامه دهخدا
نیسانی . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) منسوب به نیسان است .- ابر نیسانی ؛ باران نیسانی . ابر و بارانی که در ماه نیسان پدیدآید و ببارد. باران بهاری که دشت و باغ را طراوت و سرسبزی دهد. رجوع به نیسان شود : ز اشک ابرنیسانی به دیبا شاخ شد معلم ز بوی باد آذاری ب...
-
کرد
لغتنامه دهخدا
کرد. [ ک ُ ] (اِخ ) نام طایفه ای است مشهور از صحرانشینان و ایشان در زمان ضحاک پیدا شدند. (برهان ). گروهی است . ج ، اَکراد. جد آنها کردبن عمرو مزیقیأبن عامربن ماءالسماء نسبهم الشعراء اًلی الیمن ثم الی الازد. قال : لعمرک ما کردبن عمروبن عامربعجم ولکن ...
-
یزید
لغتنامه دهخدا
یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن الاسود جرشی ، مکنی به ابوالاسود، از زاهدان و پاکان بود. سلیم بن عامر خبائری گوید:در شام خشکسالی پدید آمد. معاویه با مردم شام برای استسقا از شهر بیرون رفتند. معاویه بر منبر رفت و پرسید یزیدبن اسود کجاست ؟ مردم او را صدا کردند....
-
کولاویان
لغتنامه دهخدا
کولاویان . [ کو / ک َ ] (ص ، اِ) پهلوانان کردان باشند از جنس نیکو (کذا). (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 394). پهلوانان و گردان را گویند. (برهان ) (آنندراج ). گرد و پهلوان . (ناظم الاطباء). اقبال در حاشیه ٔ 7 ص 394 لغت فرس نوشته اند: سابقاً مفرد این لغت ، یع...
-
برو
لغتنامه دهخدا
برو. [ ب َ /ب ُ ] (اِ) ابرو، که به عربی حاجب است . (از برهان ). ابرو. (اوبهی ) (صحاح الفرس ). مخفف ابرو : بر من ای سنگدل دروت مکن ناز بر من تو با بروت مکن . بارانی .ببینی بروهای پیچان من فدای تو بادا تن و جان من . فردوسی .ببخشود و دیده پر از آب کردبر...
-
غطفان
لغتنامه دهخدا
غطفان . [ غ َ طَ ] (اِخ ) (غزوه ٔ ...) یا غزوه ٔ ذی امر (واقع در نجد). این غزوه در ربیعالاوّل سال سوّم هجرت روی داد و شرح واقعه این است که به رسول خدا (ص )خبر دادند که گروهی از بنی ثعلبه و محارب در ذی امر گرد آمده اند و قصد جنگ دارند و مردی به نام دع...
-
ابلیس
لغتنامه دهخدا
ابلیس . [ اِ ] (اِخ ) (ظ. از کلمه ٔ یونانی دیابلس ) لغویون عرب آنرا از ماده ٔ ابلاس به معنی نومید کردن یا کلمه ٔ اجنبی شمرده اند، و آن نام مهتر دیوان است که پس از نفخ روح در جسد ابوالبشر، چون از سجده ٔ آدم سر باززد مطرود گشت . و او تا روز رستاخیز زند...
-
شاپور
لغتنامه دهخدا
شاپور. (اِخ )... ذوالاکتاف . پسر هرمز دوم (هرمزبن نرسی ). در مجمل التواریخ و القصص آمده است : «هنوز درشکم مادر بود که پدرش بفرمود تاج بر شکم مادرش نهادند، و او بمرد» (ص 34). بروایت ابن البلخی «چون پدرش کناره شد در شکم مادر بود تاج بر شکم مادرش نهادند...
-
غدیر
لغتنامه دهخدا
غدیر. [ غ َ ] (ع اِ) آبگیر. آب که سیل سپس گذارد. (منتهی الارب ). آبگیر و تالاب که آب باران و سیل در آن جمع شود و ماند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). القطعة من الماء یغادرها السیل ، قیل : هو فعیل به معنی مُفاعَل من غادره ، او مُفعَل من اغدره ، و یقال : ه...
-
بقچه
لغتنامه دهخدا
بقچه . [ ب ُ چ ِ / چ َ ] (ترکی ، اِ) بغچه . مأخوذ از ترکی ، بغچه و بسته ٔ کوچک و بستا. (ناظم الاطباء). بسته ٔ خرد. (آنندراج ). بسته . رَزمَه یا رَزمِه . (یادداشت مؤلف ). بلغده . (یادداشت مؤلف ). پرونده . (یادداشت مؤلف ). شمله . (یادداشت مؤلف ) :...
-
ابوالمظفر
لغتنامه دهخدا
ابوالمظفر. [ اَ بُل ْ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) ابراهیم بن مسعودبن محمود غزنوی ملقب برضی ّالدّوله . ابوالفضل بیهقی در تاریخ خود آرد: خدای عز و جل ... سلطان معظم ولی النعم ابوالمظفر ابراهیم بن ناصردین اﷲ را در سعادت و فرّخی و همایونی بدارالملک رسانید و ت...
-
هائیتی
لغتنامه دهخدا
هائیتی . (اِخ ) یکی از کشورهای آنتیل بزرگ به مشرق کوبا بین 17 درجه و 39 دقیقه و 19 درجه و 57 دقیقه و 30 ثانیه ٔ عرض شمالی و 70 درجه و 40دقیقه و 76 درجه و 39 دقیقه ٔ طول غربی واقع شده . کشوری کوهستانی است که بدو دولت مستقل تقسیم میشود: 1-جمهوری هائیتی...