کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بادغیسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بادغیسی
لغتنامه دهخدا
بادغیسی .(ص نسبی ) منسوبست به بادغیس . رجوع به بادغیس شود.
-
واژههای مشابه
-
حنظله ٔ بادغیسی
لغتنامه دهخدا
حنظله ٔ بادغیسی . [ ح َ ظَ ل َ ی ِ ] (اِخ ) از حکیمان و شاعران است . مجمع الفصحاء آرد: وی از متقدمین حکماء و متکلمین و صاحب ابیات متین است . ظهورش در روزگار آل لیث صفار بود و در عهد آل طاهر شعر فارسی ظاهر نمود. اگرچه آل طاهر معتقد بشعر فارسی نبوده ان...
-
جستوجو در متن
-
سپزگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] sepazgi نمامی؛ غمازی؛ سخنچینی: ◻︎ کی سپزگی کشیدمی ز رقیب / گر بدی یار مهربان با من (حنظلۀ بادغیسی: شاعران بیدیوان: ۴).
-
یا
فرهنگ فارسی عمید
(حرف) yā نشانۀ برابری یا تقابل دو یا چند چیز و امکان انتخاب یکی از آنها: یا این یا آن، یا مرگ یا نجات، ◻︎ یا بزرگی و عزّ و نعمت و جاه / یا چو مردانْت مرگ رویاروی (حنظلۀ بادغیسی: شاعران بیدیوان: ۴).
-
رویاروی
لغتنامه دهخدا
رویاروی . (ق مرکب ) مواجه و روبروی و مقابل . (ناظم الاطباء) (از یادداشت مؤلف ) : یا بزرگی و عز و نعمت و جاه یا چو مردانت مرگ رویاروی . حنظله ٔ بادغیسی .خوبیش از بهار زیباروی خانه و باغ برده رویاروی .نظامی .
-
بشتی
لغتنامه دهخدا
بشتی . [ ب ُ ] (اِخ ) احمدبن صاحب بشتی منسوب به بشت بادغیس . وی از ابوعبداﷲ محالی حدیث کرد و ابوسعد مالینی از او روایت دارد. برادر وی محمدبن صاحب بشتی بادغیسی نیز از محدثان بود. (از معجم البلدان ).
-
سپرگی
لغتنامه دهخدا
سپرگی . [ س ِ پ َ / س ِ رَ ] (حامص ) مصحف سپزگی . پهلوی «سپزگیه » . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). درد و رنج و محنت و سختی .(برهان ) (آنندراج ) (شرفنامه ). این کلمه سپزگی هم آمده است و همه تصحیف خوانده اند. (رشیدی ) : کی سپرگی کشیدمی ز رقیب گر بدی یار...
-
سپزگی
لغتنامه دهخدا
سپزگی . [ س ِ پ َ ] (حامص ) غم و اندوه و رنج و درد. (ناظم الاطباء). رنج و سختی و مشقت . (جهانگیری ) : کی سپزگی کشیدمی ز رقیب گر بدی یار مهربان با من . حنظله ٔ بادغیسی (از جهانگیری ).مصحف سپرگی . رجوع به سپرگی شود.
-
رویارو
فرهنگ فارسی عمید
(قید) ‹رویاروی› ruyāru ۱. روبارو؛ روبهرو؛ برابر هم؛ رویدرروی.۲. در مقابل: ◻︎ مهتری گر به کام شیر در است / شو خطر کن ز کام شیر بجوی ـ یا بزرگی و عزّ و نعمت و جاه / یا چو مردانْتْ مرگ رویاروی (حنظلۀ بادغیسی: شاعران بیدیوان: ۴).
-
اسفند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹اسپند، سپند، اسپنج، سپنج› 'esfand ۱. ماه دوازدهم از سال خورشیدی؛ ماه سوم زمستان.۲. (زیستشناسی) گیاهی خودرو، با گلهای سفید کوچک و دانههای ریز سیاه.۳. (زیستشناسی) دانۀ خوشبوی این گیاه که آن را برای دفع چشمزخم در آتش میریزند: ◻︎ یارم ...
-
خطر کردن
لغتنامه دهخدا
خطر کردن . [ خ َ طَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تهور کردن . خود را بخطر افکندن . (یادداشت بخط مؤلف ) : مهتری گر بکام شیر در است رو خطر کن ز کام شیر بجوی . حنظله بادغیسی .روزیش خطر کردم و نانش بشکستم بشکست مرا دست و برون کرد ز خیری . مشفق بلخی (از فرهنگ اسدی...
-
خجستان
لغتنامه دهخدا
خجستان . [ خ ُ ج ِ ] (اِخ ) نام قریتی بوده است بکوههای هرات از اعمال بادغیس و از آنجاست احمدبن عبداﷲ خجستانی . رجوع به معجم البلدان یاقوت شود: ناحیتی است بخراسان اندر کوه و او را کشت و برز بسیار است و مردمانی جنگی اند. (حدود العالم ضمیمه ٔ گاهنامه ٔ ...
-
بسام
لغتنامه دهخدا
بسام . [ ب َس ْ سا ] (اِخ ) کُرد. کورد خارجی ، قدیم ترین شاعر پارسی گوی فارس . بهار آرد:لیکن قدیمترین اشعار فارسی که در خراسان و سیستان از طرف حنظله ٔ بادغیسی ، و محمدبن وصیف سگزی و بسام کرد خارجی و غیرهم گفته شد، بزبان فصیح دری بود. (سبک شناسی بهار ...