خجستان . [ خ ُ ج ِ ] (اِخ ) نام قریتی بوده است بکوههای هرات از اعمال بادغیس و از آنجاست احمدبن عبداﷲ خجستانی . رجوع به معجم البلدان یاقوت شود: ناحیتی است بخراسان اندر کوه و او را کشت و برز بسیار است و مردمانی جنگی اند. (حدود العالم ضمیمه ٔ گاهنامه ٔ سیدجلال الدین طهرانی ) : عمل سیستان پس از اسلام و کورتهاء آن بر صلح قدیم الف الف درهم ، سجستان و بست و رخد و کابل و زابلستان و نوزاد و زمین داور و اسفزارو خجستان . (تاریخ سیستان ص 26). احمدبن عبداﷲ الخجستانی را پرسیدند که تو مردی خربنده بودی به امیری خراسان چون افتادی ، گفت : ببادغیس در خجستان روزی دیوان حنظله ٔ بادغیسی همی خواندم . (چهارمقاله ٔ نظامی عروضی ص 42). خجستان از جبال هرات باشد. (تاریخ بیهق ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.