کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بابونج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بابونج
/bābunaj/
معنی
= بابونه
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بابونج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: بابونه] (زیستشناسی) [قدیمی] bābunaj = بابونه
-
بابونج
لغتنامه دهخدا
بابونج . [ ن َ ] (اِ) معرب بابونه ٔ فارسی است . قرّاص . قحوان . اقحوان . (منتهی الارب ). بابونک . بابونق . (دزی ج 1 ص 47). نورالاقحوان . (بحر الجواهر). اربیان . کافوری . رَبل . مقارجه . رجل الدّجاجه . حبق البقر. (منتهی الارب ). تفاح الارض . خامامیلن ...
-
واژههای مشابه
-
بابونج ابیض
لغتنامه دهخدا
بابونج ابیض . [ ن َ ج ِ اَب ْ ی َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کرکاش .
-
بابونج خرد
لغتنامه دهخدا
بابونج خرد. [ ن َ ج ِ خ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اُقَیْحی (تصغیر اقحوان ).
-
بابونج رومی
لغتنامه دهخدا
بابونج رومی . [ ن َ ج ِ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) دارای برگهای بسیار بریده و ساقه های نازک که بخور آن برای تسکین سرفه بکار میرود. (گیاه شناسی گل گلاب چ دانشگاه طهران ص 264 ذیل بابونه ٔ رومی ). کامومیل رومن (بابونه ٔ رومی ). تیره : سینانتره رادیه . قسم...
-
جستوجو در متن
-
کروسابهمن
لغتنامه دهخدا
کروسابهمن . [ ] (اِ) به یونانی بابونج است . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به بابونج شود.
-
بابونه ٔ شیرازی
لغتنامه دهخدا
بابونه ٔ شیرازی . [ ن َ / ن ِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بابونج رومی . رجوع به بابونج رومی شود.
-
بابونه
واژگان مترادف و متضاد
اقحوان، اکحوان، بابونج، بابونق، بابونک
-
بابونه
لغتنامه دهخدا
بابونه . [ ن َ ] (اِ) رجوع به بابونج شود.
-
فاداسون
لغتنامه دهخدا
فاداسون . (اِ) بابونج ابیض . (فهرست مخزن الادویه ).
-
قوبلا
لغتنامه دهخدا
قوبلا. [ ] (سریانی ، اِ) بابونج است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
اتنامیس
لغتنامه دهخدا
اتنامیس . [ اَ ] (از یونانی ، اِ) بابونه ٔ برّی . شاید مصحف کونانتمیس باشد که همان بابونج کلبی است .
-
بابونک
لغتنامه دهخدا
بابونک . [ ن َ] (اِخ ) معرب بابونه ٔ فارسی . رجوع به بابونج شود.