کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بابل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بابل
/bābol/
معنی
درختچهای با برگهای دوردیفی شبیه برگ اقاقیا و گلهای زرد که مصرف دارویی دارد.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
باختر، مغرب، غرب ≠ خاور، شرق، مشرق
دیکشنری
Babylon
-
جستوجوی دقیق
-
بابل
واژگان مترادف و متضاد
باختر، مغرب، غرب ≠ خاور، شرق، مشرق
-
بابل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) bābol درختچهای با برگهای دوردیفی شبیه برگ اقاقیا و گلهای زرد که مصرف دارویی دارد.
-
بابل
فرهنگ فارسی معین
(بِ) ( اِ.) مغرب .
-
بابل
لغتنامه دهخدا
بابل . [ ] (اِخ ) ابن قیس الجذامی . کسی است که روح بن زنباع الجذامی را که از مردان بنی امیه بود و در سال 64 هَ . ق . از جانب خلیفه مروان بن الحکم والی فلسطین شد از آن شهر بیرون راند و با ابن زبیر که برای خلافت در حجاز قیام کرده بود بیعت کرد. (رجوع به...
-
بابل
لغتنامه دهخدا
بابل . [ ] (اِخ ) جد شیخ زاهد گیلانی است ... و شیخ زاهد ولد شیخ روشن امیربن بابل بن شیخ پندار الکردی السبحانی بود و تاج الدین ابراهیم نام داشت . (حبیب السیر چ قدیم طهران ج 3 جزوه ٔ 4 ص 325).
-
بابل
لغتنامه دهخدا
بابل . [ ب ِ ] (اِخ ) بابلستان . خطه ای قدیمی است در قسمت جنوبی جزیره و یک قسمت از عراق عرب را در بر داشته و از جوار بغداد و کربلا تا خلیج بصره امتداد می یافته ، این خطه مسکن کلدانیها بوده که یکی از قدیمترین اقوام سامی بشمار میرفته اند و نظر به روایت...
-
بابل
لغتنامه دهخدا
بابل . [ ب ِ ] (اِخ ) بلغت یونانی نام ستاره ٔ مشتری باشد .(برهان ) (عجائب البلدان از شرفنامه ٔ منیری ). رجوع به مشتری شود. || (اِ) مشرق را نیز گویند. (برهان ). || ظاهراً بمعنی مغرب آمده است . || فرقه . (معجم البلدان ) (مرآت البلدان ).
-
بابل
لغتنامه دهخدا
بابل . [ ب ِ ] (اِخ ) رجوع به بابل قُله سی شود.
-
بابل
لغتنامه دهخدا
بابل . [ ب ِ ] (اِخ ) رودیست بطول 78 کیلومتر، از سوادکوه سرچشمه میگیرد و از مغرب بارفروش میگذرد و در مشهدسر وارد دریا میشود، عرض آن در مصب 79 متر و عمقش 5 متر است . معروفترین پل آن ، پل بارفروش است که دارای ده طاق میباشد، آب بابل بسیار و دارای ماهی آ...
-
بابل
لغتنامه دهخدا
بابل . [ ب ِ ] (اِخ ) قریه ایست دو فرسنگی بیش تر جنوب رامهرمز. (فارسنامه ٔ ناصری ). دهی از دهستان رستم آباد بخش رامهرمز شهرستان اهواز در 16هزارگزی جنوب رامهرمز، 6هزارگزی خاور راه اتومبیل رو رامهرمز - نجف آباد. دشت ، گرمسیر، مالاریائی و دارای 60 تن سک...
-
بابل
لغتنامه دهخدا
بابل . [ ب ِ ] (اِخ ) نام کوهی است که در غار آن به امر پروردگار هاروت و ماروت را سرنگون آویختند: ... القصه چون این افعال سیئه (مستی و آدم کشی ) از هاروت و ماروت صدور یافت ... چون از خواب مستی بیدار گشتند بهلاکت خود متیقن شده آغاز گریه و زاری نمودند.....
-
بابل
لغتنامه دهخدا
بابل . [ ب ِ / ب ُ ] (اِخ ) نام شهری است مشهور در وسط عراق و عراق وسط عالم است پس به این اعتبار بابل مرکز دایره ٔ عالم باشد و از مداین سبعه ٔعراق عرب است و در کنار فرات بر جانب شرقی واقع شده و از اقلیم سیم باشد و آنرا قینان بن انوش بن شیث علیه السلام...
-
بابل
لغتنامه دهخدا
بابل . [ ب ِ / ب ُ ](اِخ ) نام مردی ابله که گویند روزی آهویی بده درم خریده بود، ازو پرسیدند که بچندش خریده ای ، ده انگشت را وا کرده آهو را گذاشت ، آهو برجست رو بصحرا آورد.
-
بابل
لغتنامه دهخدا
بابل . [ ب ُ ] (اِ) مؤلف کتاب جنگل شناسی آرد: نام درختی است . این درخت که در نوشهر بنام بابل و در بندرعباس بنام درمان عقرب معروف میباشد چون بسیار خوب در برابر خشکی مقاومت میکند برای جنگل کاری صفحات گرم و خشک شایستگی دارد. (جنگل شناسی کریم ساعی چ دان...
-
بابل
لغتنامه دهخدا
بابل . [ ب ُ ] (اِخ ) شهرستان بابل یکی از شهرستانهای دوازده گانه ٔ استان دوم کشور، حدود و مشخصات آن بشرح زیر است : از طرف شمال دریای مازندران ، از جنوب سلسله جبال البرز، از شمال خاوری شهرستان ساری ، از جنوب خاوری شهرستان قائمشهر و از باختر شهرستان آم...