کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ایم هو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ایم هو
لغتنامه دهخدا
ایم هو. [ اَ م َ هَُ وَ ] (ع جمله ٔ اسمیه ) ایم هو فلان یا فلان ؛ ای ما هو شی ٔ هو. (ذیل اقرب الموارد). مخفف ای ما هو. (آنندراج ) (منتهی الارب ).
-
واژههای مشابه
-
آیم سایم
لغتنامه دهخدا
آیم سایم . [ ی َ ی َ ] (ق مرکب ، از اتباع ) در تداول عامه ، گاه گاه . با فاصله های زمانی دور. || به نُدرت .
-
ایم ا
لغتنامه دهخدا
ایم ا. [ اَ مُل ْ لاه ] (ع سوگند) قسم بخدا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). کلمه ٔ قسم . یعنی سوگند بخدا. (ناظم الاطباء). لغتی است از ایمن اﷲ که قسم است و درآن لغات است : اَیم ُ اﷲ. ایم ُ اﷲ و اَیمَن ُ اﷲ یا اَیمِن ُ اﷲ. (از اقرب الموارد). رجوع به ایمن اﷲ...
-
خواجه ایم
لغتنامه دهخدا
خواجه ایم . [ خوا / خا ج َ / ج ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گوراییم بخش مرکزی شهرستان اردبیل . این دهکده کوهستانی و معتدل با 234 تن سکنه است . آب آن از چشمه و محصول آن غلات وشغل اهالی زراعت و گله داری و از صنایع دستی فرش بافی و راه مالرو است . (از فر...
-
جستوجو در متن
-
هو هو
لهجه و گویش تهرانی
صدای باد
-
هو، هو انداختن
لهجه و گویش تهرانی
شایعه
-
ثنویة
لغتنامه دهخدا
ثنویة. [ ث َ ن َ وی ی َ ] (ع ص نسبی ) تأنیث ثَنَوی . قول به دو اصل . || (مص جعلی ، اِ) شرک . || گروهی که به دو خدا قائلند. صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: فرقه ای از کفار هستند که به دو آفریدگار قائل شده اند. میگویند ما در این جهان نیکیها و بدیهای ب...
-
آسام
لغتنامه دهخدا
آسام . (اِ) مقلوب آماس . (انجمن آرای ناصری ). و ظاهراً آسام اصل سام است نه مقلوب آماس : السرسام فارسیة، السَّر هو الرأس و السام هو الورم . البرسام ، البر هو الصدر و السام هو الورم . و در فارسی حذف «آ» در کلمات مصدره ٔ بدان بسیار باشد. رجوع به «آ» شو...
-
تمنش
لغتنامه دهخدا
تمنش . [ ؟ ] (ع اِ) تمنس : و هو [ ای امروسیا ] تمنش کثیرالاغصان . (ابن البیطار، یادداشت بخطمرحوم دهخدا). هو [ ای او بغلصن ] تمنش صغیر. (ابن البیطار، ایضاً). و هو [ ای انا غورس ] تمنش شبیه فی ورقه و قضبانه بالنبات الذمی یقال له اغنس و هو البنجکشت . (ا...
-
tong ho
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تونگ هو
-
gung ho
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گونگ هو
-
ho-hum
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هو هام
-
Hwang Ho
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هونگ هو