ثنویة. [ ث َ ن َ وی ی َ ] (ع ص نسبی ) تأنیث ثَنَوی . قول به دو اصل . || (مص جعلی ، اِ) شرک . || گروهی که به دو خدا قائلند. صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: فرقه ای از کفار هستند که به دو آفریدگار قائل شده اند. میگویند ما در این جهان نیکیها و بدیهای بسیاری مشاهده میکنیم . و بالضروره ذات واحدی نمیتواند هم نیک باشد و هم بد. پس باید هر یک از خیر و شر را فاعلی علی حده باشد. و البته این سخن در برابر دلائلی که بر وحدانیت حق موجود است باطل خواهد بود و [ کذا ] قولهم الواحد لا یکون خیرا شریرا بمعنی انّه یوجد خیراً کثیراً و شراً کثیراً. فرقه ٔ مانویّه و دیصانیه از ثنویّه قائل شده اند بر اینکه فاعل خیر نور و فاعل شر ظلمت است . و تباهی این گفتار نیز بسی روشن است . زیرا نور و ظلمت هر دو از اعراض میباشند. و از این رو قدم جسم لازم آید. و در آن صورت آفریدگار بایستی نیازمند به جسم باشد. و گویا این فرقه در این گفتار معنی دیگری اراده کرده اند که غیر از معنی متعارف است . چه آنها میگویند نور زنده و دانا و توانا و شنونده و بیننده است . گروه مجوس از این طایفه گویند فاعل خیر یزدان و فاعل شر اهریمن است . و از اهریمن شیطان مقصودشان باشد. چنانکه در شرح مواقف بیان شد در مبحث توحید. و در انسان کامل در باب سر ادیان گوید طایفه ای بسوی پرستش نور و ظلمت رفته اند و گفته اند که ما اختصاص دادن پرستش را به هر چه که منسوب به نور باشد معقول تر می یابیم و از این رو بپرستش مطلق نور پرداختند و نام نور را یزدان نهاده و به اهریمن نام ظلمت دادند. و این جماعت را ثنویّه گفتند. وآنان خدای تعالی را من حیث هو هو میپرستند. زیرا اوتعالی و تقدّس بنفسه جمع اضداد نموده و شمول مراتب حقیت و خلقیت را جهة خود احراز فرموده است . و در دو وصف بدو حکم و در دو جهان بدو صفت خود را ظاهر ساخته پس آنچه که منسوب بحقیقت الوهیت است حق عزّ اسمه خود را در انوار بظهور رساند و آنچه که منسوب بخلقیت است ، آن ظلمت باشد. پس بدین جهت نور را پرستیدند برای این راز خدائی که جامع دو وصف و شامل دو ضدّ است . طائفه ای هم بجانب آتش گرائیدند و آن را پرستیدند. زیرا که میگویند زندگانی بر اساس حرارت غریزیّه قائم است . و این حرارت غریزیّه معنی است و صورت وجودی آن آتش باشد پس اصل وجود آتش است و بس . و اینان مجوس و گبران باشند که خدای تعالی را از نظر یکی بودن میپرستند. پس همچنانکه احدیّت در جمیع مراتب اسماء و صفات تعبیه شده ، آتش نیز همچنان باشد چه او نیرومندترین عناصر و اسطقسات و بالاترین آنهاست . و هیچ طبیعتی نزدیک بآتش نشود جز آنکه خود آتش گردد. بواسطه ٔ نیروئی که در آتش یافت میگردد. و این است لطیفه ٔ آتش پرستی .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.