کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ایمة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ایوم
لغتنامه دهخدا
ایوم . [ اُ ] (ع مص ) ناکدخدا ماندن زن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به ایم و ایمة شود. || (اِ) ج ِ ایم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
بی شوهر
لغتنامه دهخدا
بی شوهر. [ ش َ / شُو هََ ] (ص مرکب ) (از: بی + شوهر) بی شوی . بیوه . ایم . ایمه . بی جفت . عزوبة. (منتهی الارب ). بی همسر. زن که شوهر ندارد. زوجه که او را زوج نبود. رجوع به شوهر شود.
-
یمه
لغتنامه دهخدا
یمه . [ ی ِ م َ / م ِ ] (ترکی ، اِ) به معنی خوراک است و کسانی که ایمه داران را به معنی روزینه داران فهمند و نویسند خطاست . اصح یمه داران است . (آنندراج ).
-
تأییم
لغتنامه دهخدا
تأییم . [ ت َءْ ] (ع مص ) (از «ای م ») بیوه کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ):یقال ایّمه اﷲ. (منتهی الارب ). رجوع به تأیم شود.
-
حالا
لغتنامه دهخدا
حالا. (ازع ، ق ، اِ) اکنون . کنون . اینک . نَک . نون . الاَّن . امروز. ایدر. ایمه . همیدون . ایدون . فی الحال . این زمان . در همین وقت . در همین حال . در همین زمان : دروغی که حالا دلت خوش کندبه از راستی کت مشوش کند. سعدی .|| فوراً. معجلاً. عاجلاً. ||...
-
شیشه گر
لغتنامه دهخدا
شیشه گر. [ شی ش َ / ش ِ گ َ ] (ص مرکب ) کسی که شیشه می سازد. (ناظم الاطباء). قاروری .(ملخص اللغات حسن خطیب کرمانی ) (دهار). زجاجی . زجاج . شیشه ساز. شیشه کار. آنکه شیشه سازد. آنکه آلات و ادواتی از شیشه درست کند. (یادداشت مؤلف ) : صلح جدا کن ز جنگ زآ...
-
نرگسدان
لغتنامه دهخدا
نرگسدان . [ ن َ گ ِ ] (اِ مرکب ) گلدانی که در آن پیازنرگس نهاده باشند. (ناظم الاطباء). نرجسدان . (مهذب الاسماء). معبهر. (دهار). گلدان نرگس . گلدان خاص پیاز نرگس از فلز یا بلور یا سفال . گلدانی که در آن گل نرگس از شاخ بریده نهند. (یادداشت مؤلف ) : بر...
-
آسیمه سر
لغتنامه دهخدا
آسیمه سر. [ م َ / م ِ س َ ] (ص مرکب ) آسیمه سار. سرگشته . سرگردان . متحیر : وزآن پس شنیدم یکی بد خبرکزآن نیز بر، گشتم آسیمه سر. فردوسی .ایمه دوران چو من آسیمه سر است نسبت جور بدوران چه کنم ؟ خاقانی . || گیج . پریشان حواس . شیفته گونه . شوریده حال : م...
-
گلاب
لغتنامه دهخدا
گلاب .[ گ ُ ] (اِ مرکب ) عرق گل سرخ که ماءالورد است و از برگ گل آب مستفاد میشود که مزیدعلیه گل یا به معنی گل بطریق مجاز بود و تلخ ، چکیده ، ناب از صفات گلاب است و گلاب یزدی و صفاهان و گلاب عراق بهترین اقسام اوست .(آنندراج ). قَفیل . جُلاب . (منتهی ال...
-
مخدوم
لغتنامه دهخدا
مخدوم . [ م َ ] (ع ص ) خدمت کرده شده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). خدمت کرده شده و آغا و صاحب و خداوند. (ناظم الاطباء). بزرگ . فرمانروا. سرور. خداوندگار. دارنده ٔ خدمتکاران و خادمان : شاهان و مهتران جهان را به قدر و جاه مخدوم گشت ...
-
یاوه
لغتنامه دهخدا
یاوه . [ وَ / وِ ] (ص ) سخنان سردرگم و هرزه و هذیان و فحش و دشنام . (برهان ). [ سخن ] هرزه و بیهوده . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). بیهوده وهذیان . (اوبهی ). هذیان و هرزه . (سروری ). ایمه . (برهان ذیل ایمه ). بی معنی . مهمل . غاب . یافه : که نزدیک او فی...
-
دوران
لغتنامه دهخدا
دوران . [ دَ ] (از ع ، اِمص ، اِ) گردش . (ناظم الاطباء) (فرهنگ لغات مؤلف ). گرد. گردی . چرخ . طوران . گردانی . چرخش . دوران به سکون و او در اصل به فتح «واو» است . (از نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز سال 1 شماره ٔ 4 ص 16) (از یادداشت مؤلف ). چرخه . (...
-
امام
لغتنامه دهخدا
امام . [ اِ ] (ع ص ، اِ) مقتدا، رئیس باشد یا غیر رئیس . (منتهی الارب ). پیشوا. (آنندراج ). پیشرو. (فرهنگ فارسی معین ) . ج ، اَیِمَّه ، اَئِمَّه . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). مؤلف منتهی الارب نویسد: امام جمع است بر لفظ واحد، نه اسم جمع مانند عدل ،...